دنیای دخترانه

محیطی دخترانه - آنچه که خانمها باید بدانند

دنیای دخترانه

محیطی دخترانه - آنچه که خانمها باید بدانند

در ذهن دختران نوجوان چه می گذرد؟

خیلی از مادران با مراجعه به اتاق مشاوره دبیرستان به دنبال جواب این سوال هستند: «نمی دانم با دختر نوجوانم چطور رفتار کنم؟ دیگر خسته شده ام. هر کاری که فکرش را بکنید انجام داده ام اما او عوض شده، دیگر حرف ما را گوش نمی دهد،


 مدام با ما جر و بحث می کند. همیشه روبروی آینه نشسته. مدام گوشی موبایلش دستش است. به حرف دوستانش بیشتر از ما گوش می دهد و ...»


در مقابل، اتاق مشاوره دبیرستان همیشه پر است از دختران نوجوانی که معتقدند درک نمی شوند. شاید بیشترین جمله ای که از زبان دختران نوجوان شنیده شده، این جمله است: «خانم باور کنید هیچ کس ما رو نمی فهمه. پدر و مادرمون اصلا ما رو درک نمی کنند.»


در این نوشته قرار است در مورد ویژگی های نوجوانی دختران بگوییم و راهکارهایی برای برقراری ارتباط درست و سالم با یک دختر نوجوان را مطرح کنیم.


در ذهن دختران نوجوان چه می گذرد؟



* اصلی ترین ویژگی های دوره نوجوانی


برای اینکه وارد جهان نوجوانتان شوید، قبل از هر چیز باید این جهان را بشناسید.


1- تغییرات جسمی


شاید اولین تغییری که در دختر نوجوانتان ببینید، تغییرات جسمی است که در اثر تغییر و تحولات هورمونی در بدن او رخ می دهد. دخترتان ظاهری زنانه پیدا می کند اما رفتارهایش گاهی هنوز کودکانه است. شاید یکی از بزرگترین وظایف مادرانه شما آگاهی دادن و صحبت کردن با دخترتان در مورد تغییرات جسمی او باشد.


2- تغییرات شناختی


هوش نوجوان در این دوره حالت انتزاعی دارد. می تواند قواعد و قضایای منطقی را درک کندو قدرت استدلال کردن دارد. بنابراین گاهی ممکن است با شما بحث کند و شما و افکار و عقایدتان را به چالش بکشد. حتی در مورد افکار خودش هم شک دارد. دختران دیگ رخواسته های شما را به راحتی نمی پذیرد، بلکه بایدب رایش دلیل بیاورید و استدلال کنید. این همه شک و بحث و تردید برای مقابله و دعوا با شما نیست، بلکه می خواهد همه چیز را از اول و بر اساس استدلال و منطق بازسازی کند.


3- جستجوی هویت


یکی از ویژگی های نوجوانی به دنبال هویت گشتن و رسیدن به پاسخ سوال «من کیستم؟» است. او به دنبال کسب شناخت از خودش در همه ابعاد زندگی است. تلاش می کند به یک من مستقل دست یابد. خلاصه کلام اینکه می خواهد خودش را تعریف کند.


4- خودمرکزیت

اکثر نوجوانان در دوران بلوغ تصور می کنند زیر ذره بین دیگران مخصوصا همسن و سال های خودشان هستند و به همین دلیل وقت زیادی را صرف تفکر در مورد خصوصیات ظاهری خود می کنند و زمان زیادی را روبروی آینه می گذرانند. دختران فکر می کند هنگام رفتن به مهمانی همه به او نگاه می کنند و اگر یک لکه کوچک روی لباسش باشد همه متوجه خواهند شد!


5- تصور آسیب ناپذیری خود


نوجوانان در این سن فکر می کنند اتفاقات بد فقط برای دیگران می افتد و فقط دیگران آسیب می بینند. آنها به اندازه کافی عاقل هستند و به خوبی می توانند از مشکلات بگریزند. البته این افکار چیزی نیست جز یک توهم مخصوص دوران نوجوانی. این توهم می تواند پایه خطرات و انحرافات بسیاری در دختر نوجوان شما باشد. مثلا «اگر سوار ماشین یک غریبه هم باشم برای من هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. من می دوم چطوری باید رفتار کنم.»



در ذهن دختران نوجوان چه می گذرد؟


6- همسالان، پادشاهان ذهنی


در این سنین دوستان و همسالان برای فرد اهمیت زیادی پیدا می کنند و برای پذیرفته شدن و تعلق داشتن به همسالان خود، همنوایی و شبیه شدن با آنها را انتخاب می کنند، به طوری که بودن در میان همسالان و تشابه با آنان به یک نیاز اساسی در دوران نوجوانی تبدیل می شود. نگران نباشید! بودن در گروه همسالان و اهمیت و نفوذ همسالان برای دختر شما یک ویژگی طبیعی دوران نوجوانی است. نوجوان با بودن در گروه همسالانش، احساس استقلال را خواهد آموخت.


7- کاهش علاقه به درس


معمولا اکثر نوجوانان با افت تحصیلی روبرو می شوند. یکی از اصلی ترین دلایل این افت تحصیلی ورود فعالیت ها و موقعیت های جدید به زندگی است. باید در کنار او باشید. به او کمک کنید تا استعداد و علائق تحصیلی و توانایی های خود را بشناسد.


* اصل هایی که باید رعایت کنید درمقابل دختر نوجوان

1- ایجاد محیط امن در خانه


اولین و مهمترین پایگاه و تکیه گاه برای دختر نوجوانتان باید خانه ای باشد که در آن زندگی می کند. سعی کنید محیط خانه را آرام نگاه دارید. محیط پرتنش و پر از دعوای خانوادگی او را از خانه و والدین فراری خواهد داد.


2- اجازه دهید شما را راهنمایی کند


با او صحبت کنید. از او مشورت بخواهید. زمانی که اظهارنظر می کند، مکث توأم با تفکر داشته باشید تا به باارزش بودن زمینه های ذهنی خودش فکر کند. حتی از او راهنمایی بخواهید. مسائلی را مطرح کنید و طوری نشان دهید که شما مشتاقانه منتظر راهنمایی ها و ایده های خلاقانه او هستید.


3- افزایش آگاهی و مطالعه در مورد نوجوانی و انتقال اطلاعات به فرزند


در رابطه با مراحل رشد انسان و تغییرات هر مرحله به ویژه نوجوانی تا آنجا که می توانید اطلاعات کسب کنید. هر قدر دانش شما بیشتر باشد، کمتر در رویارویی با مسائل غافلگیر و مستاصل خواهید شد. علاوه بر این با فرزندانتان نیز در مورد ویژگی های سن نوجوانی صحبت کنید.


مثلا وقتی دختر نوجوانتان بداند همه دخترهای هم سن و سالش نگران ظاهر و قیافه خودشان هستند و این یک ویژگی وابسته به سن است بیشتر احساس آرامش خواهد کرد. می توانید در این مورد حتی از خاطرات خودتان هم با او حرف بزنید و به او بگویید شما هم در نوجوانی نگران جوش های صورتتان بوده اید و فکر می کردید همیشگی خواهند بود و اینکه این موضوع در آن زمان چقدر ذهنتان را به خود مشغول کرده بود اما حالا اثری از آنها نمانده است.



در ذهن دختران نوجوان چه می گذرد؟


4- موضع خود را مشخص کنید

گاهی خیلی از مشکلات بین شما و او به این خاطر اتفاق می افتد که به روشنی و وضوح با او صحبت نمی کنید. بهتر است خواسته هایتان را در مورد رابطه با دوستان و همکلاسی ها، زمان برگشتن به خانه، شرکت در مهمانی ها و استفاده از اینترنت، موبایل و ... مشخص کنید و به روشنی با ذکر دلایل منطقی قوانین و انتظارات خود را توضیح دهید.

5- تصمیم گیری را به او یاد بدهید

مهارتی مهم که دختران نوجوان باید یاد بگیرند «تصمیم گیری» است. دختران را در تصمیمات خانواده شریک کنید. مثلا در انتخاب پرده و دکوراسیون خانه نظر او را بپرسید. او را در موقعیت هایی قرار دهید که تصمیم گیرنده نهایی خودش باشد. یادگیری مهارت تصمیم گیری در دوران نوجوانی به او کمک می کند در تصمیم های مهم زندگی به درستی عمل کند و همه جوانب یک امر را بسنجد.

6- به خلوت او احترام بگذارید

دختر نوجوان شما دوست دارد بیشتر وقتش را در اتاقش تنها باشد، موسیقی گوش دهد و شعر بخواند یا حتی برای درس خواندن تنها در اتاقش بنشیند و در اتاقش را ببندد. دوست دارد یک حریم خصوصی داشته باشد. وقتی در اتاقش را می بندد، اتاقش را قلمرو سلطنت خود فرض می کند. دوست دارد هر طور خودش دوست دارد درآنجا پادشاهی کند. به خواسته او، تا حدی که قوانین خانه تان اجازه می دهد، احترام بگذارید و هرگز سرزده و بدون اینکه در بزنید به اتاقش وارد نشوید مگر اینکه یک دلیل منطقی و مهم داشته باشید.

7- به او اعتماد کنید

دخترتان تا زمانی که باور نکند به او اعتماد دارید به شما اعتماد نخواهد کرد و تلاشتان بی فایده خواهد بود. اعتماد یک پل دوطرفه است، بنابراین به او اعتماد کنید و این را با رفتارتان به او نشان دهید و به او بیاموزید ما در برابر اعتمادی که به هم داریم، مسئول هستیم. البته فراموش نکنید اعتماد باید آگاهانه و هوشیارانه باشد، بهتر است این اعتماد را از سال های آغازین نوجوانی شروع کنید.

8- تحسین و انتقاد درست

وقتی کار یا مسئولیتی را به خوبی انجام می دهد از او تشکر کنید و به خاطر کار خوب تحسینش کنید. منطقی و درست از او تعریف و تمجید کنید، به کار خوبی که انجام داده است، اشاره کنید. این اصل را هنگام انتقاد کردن از او هم رعایت کنید و به کار اشتباهی که انجام داده است اشاره کنید و کل وجود او را به خاطر کار اشتباهی که انجام داده، زیر سوال نبرید.

۳ راز درباره دختران

در این مقاله با شما از ٣ رازی که لازم است از آنها آگاهی یابید تا بتوانید دختر مورد علاقه خود را مجذوب خود کرده و قلب وی را به تسخیر درآورید، صحبت خواهیم کرد

١- آن چیزی که دختران خواهان آن میباشند چیزی نیست جز عشق ورزی و رمانتیک بودن . اگر شما خواهان دختری هستید، باید نیازهایش را


در این مقاله با شما از ٣ رازی که لازم است از آنها آگاهی یابید تا بتوانید دختر مورد علاقه خود را مجذوب خود کرده و قلب وی را به تسخیر درآورید، صحبت خواهیم کرد



١- آن چیزی که دختران خواهان آن میباشند چیزی نیست جز عشق ورزی و رمانتیک بودن . اگر شما خواهان دختری هستید، باید نیازهایش را نیز بر آورده سازید . برخی از مردان با شنیدن واژه رمانتیک وحشت زده می گ ردند . اما نیازی نیست زیاد به مغز خود فشار وارد آورید و یا وقت و انرژی فراوانی برای رمانتیک بودن صرف کنید . اغلب اوقات رمانتیک بودن به مفهوم این میباشد که توجهی که یک دختر خواهان آن میباشد به وی ارزانی دارید . وی تنها میخواهد مطمئن گردد که دختر شماره یک زندگی شما است و آنکه شیرین ترین، جذاب ترین، و شگفت انگیز ترین زن

در قلب شما میباشد . اگر تنها قادر باشید راههایی برای تقویت پیوسته این باورها بیابید، نه تنها قادر به مجذوب ساختن دختر مورد علاقه خود خواهید بود، بلکه خواهید توانست آن دختر را برای همیشه درکنار خود حفظ کنید . اکنون واقعا رمانتیک بودن دشوار میباشد؟ خیر، تنها کاری که باید انجام دهید آن است که:

* از وی بپرسید که روز خود را چگونه گذرانیده است.

* برایش یادداشتی بگذارید و در آن بنویسید که وی در خاطر شما میباشد و در قلب شما جای دارد.

* هرگاه برای شما سوپ خانگی تهیه آرد، به وی بگویید که چه سوپ خوشمزه ای شده و آنکه وی بهترین آشپزمیباشد.



٢- به وی نشان دهید آه اهمیت میدهید:

* به وی یاد دهید چگونه با دستگاه ویدئو کار کنید.

* به وی یاد دهید چگونه ماهیگیری کند.

* و هرکاری را که در آن مهارت دارید را به وی آموزش دهید . خلاصه آنکه تنها راه حل را ارائه ندهید و به اندازه ای صبور باشید که راه حلها را برای وی توضیح و آموزش دهید . حتی اگر آموزش آنها دشوار باشد. اغلب مردان آنقدر بی حوصله و ناشکیبا هستند که حتی حاضر به نشان دادن چگونگی انجام عملی نمیباشند . بنا براین با متفاوت و استثنایی بودن قلب وی را فتح کنید.



٣- زنان عاشق مردانی هستند که همزمان هم به آنها وابستگی و هم استقلال فردی داشته باشند . همسرتان از اینکه شما در ضمن آنکه در دنیای خودتان زندگی نموده و استقلال خود را دارید، رابطه تان را نیز حفظ میکنید، مورد ستایش قرار میدهد . بنابراین شما برای مجذوب ساختن دختر رویاهایتان در هنگام گام نهادن در رابطه نباید استقلال فردی و هویت خود را از دست بدهید . علم و آگاهی قدرت محسوب میگردد؛ هر اندازه که شما در مورد طرز تفکر دختران و علل رفتار آنان آگاهی کسب کنید بیشتر در متقاعد ساختن و خوشبخت نمودن آنان موفق خواهید بود . نکته مهم آن است که:

هر قدر شما عشقی را که یک دختر برای شما قائل است بیشتر ارج نهاده و محترم بشمارید، به همان اندازه آن دختر نیز خواسته های شما را بیشتر برآورده میسازد.



نکات فوق را با کمال صداقت اجرا کنید نه با دورنگی.

‏اعداد تلخ درباره وضعیت ‎زنان و ‎دختران ایران

۱۰میلیون نفرجمعیت دختران در ایران 1 میلیون دختر بالای ۳۵ سال به تجرد قطعی رسیده‌اند 50 درصد زنان با تحصیلات عالیه بیکارند 18 درصد زنان فعال اقتصادی هستند 2 درصد دختران ۱۵ تا ۳۴ سال بر اثر فوت یا طلاق بدون همسر هستند 60 درصد زنان شاغل بیمه هستند


روزنامه ایران نوشت: «حدود 10 میلیون دختر در کشور وجود دارند که بیش از یک میلیون نفر از آنها به تجرد قطعی رسیدند.» این آمار‌ها را روز گذشته دکتر «شهلا کاظمی پور»، جمعیت شناس و استاد دانشگاه در گفت‌و‌گو با یکی از رسانه‌ها اعلام کرده است و می‌گوید: «در مجموع دختران ازدواج نکرده زیر ۵۰ سال کشور به بیش از یک میلیون نفر می‌رسد که این ارقام نشان می‌دهد، بیش از یک میلیون نفر از دختران بالای ۳۵ سال به سن تجرد قطعی رسیده‌اند و فرصت ازدواج برای آنها به حداقل رسیده است.»



‏اعداد تلخ درباره وضعیت ‎زنان و ‎دختران ایران


موضوعی که تعداد زیادی از کارشناسان، علت اصلی آن را افزایش تحصیلات وپیشرفت دختران، به نسبت سال‌های گذشته می‌دانند و معتقدند، حضور و استقلال مالی آنها باعث شده تا دختران دیگر به هر قیمتی تن به ازدواج ندهند. این در حالی است که دکتر «نیره توکلی»، جامعه شناس و فعال زنان، تجرد دختران را پدیده‌ای منفی نمی‌داند و به «ایران» می‌گوید: «دختران ما امروز آموخته‌اند که به هر قیمتی ازدواج نکنند و حق انتخاب داشته باشند. به همین علت، باید بدانیم که تجرد به معنای بدبخت بودن و زندگی نکردن نیست.»


این جامعه شناس معتقد است، کاهش میزان ازدواج و افزایش تجرد دختران، به علت دگرگونی وضعیت زنان، دختران و الگوی ازدواج محصول جامعه امروزی است که نباید آن را لزوماً منفی دانست.توکلی از تغییر الگوی مادری در کشور هم خبر می‌دهد و می‌گوید: حتی الگوی مادری در جامعه امروزی تغییر کرده است. به طوری که امروزه دیگر داشتن 12 بچه به معنای مادر خوبی بودن تلقی نمی‌شود، به خاطر اینکه خانواده‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که تربیت فرزندان مهم‌تر از تعدد آنهاست.


در چندین دهه قبل، ما شاهد استقلال و تحصیل دختران نبودیم اما در کنار آن فجایع وظلم‌های متعددی در حق آنها ایجاد می‌شد. به طور مثال، در گذشته برخی از دختران مجبور می‌شدند همسردومِ یک مرد شوند و در ادامه حتی برخی از هوو‌ها فرزندان زن‌های دیگر را می‌کشتند.


هنوز در انتخاب مدیر مردان را بر زنان ترجیح می دهند توکلی، هرچند برخورد خانواده‌ها را با دختران مثبت ارزیابی می‌کند اما معتقد است هنوز نگاه جامعه نسبت به آنها برای اشتغال منفی است: «هنوز زمانی که می‌خواهند یک مدیر را انتخاب کنند یک مدیر مرد را به زن ترجیح می‌دهند. به همین خاطر باید تلاش کنیم تا این نابرابری حل شود.


البته، خانواده‌های امروزی دیگر اجازه می‌دهند دختران‌شان به‌دنبال فعالیت‌های مختلف و مورد علاقه خود بروند و حتی به استقلال اقتصادی برسند. به طور مثال، دیگر شاهد تبعیض میان پسران و دختران نیستیم و دیگر خانواده‌ها فرزندان خود را به کلاس‌های مختلف موسیقی و زبان می‌فرستند و دیگر تصورات گذشته مبنی بر اینکه دختر، «نون خور اضافیه» و موجودی ناتوان است در فرهنگ خانواده‌های ما وجود ندارد.»


وی با بیان اینکه میزان تحصیلات و توانایی دختران باعث شده تا به هرنوع زندگی تن ندهند توضیح می‌دهد: به کمک خانواده‌ها دختران امروزی از تحصیلات بالاتری برخوردار شدند اما هنوز محدودیت‌های کاری و شغلی برای آنها برطرف نشده است و شرایط برای اشتغال آنها فراهم نیست.


این جامعه شناس با تأکید بر اینکه شرایط و بستر‌های جامعه برای فعالیت اجتماعی، ورزشی و اشتغال دختران مناسب نیست و آنها با موانع متعددی برای بهره‌مندی از حقوق طبیعی خود روبه‌رو هستند، ادامه می‌دهد: در طول سال‌های اخیر، خانواده‌های ایرانی محدودیت‌های زیادی را از سر راه دختران برداشته‌اند اما هنوز نگاه سنتی بخش‌هایی از جامعه به دختران تغییری نکرده است.


وی با اشاره به اینکه خوشبختانه شاهد برطرف شدن محدودیت‌های خانواده‌ها برای دختران هستیم اما هنوز از طرف رأس جامعه محدودیت‌ها وجود دارد و شرایط تغییر ویژه‌ای نکرده است، ادامه می‌دهد: معتقدم که در حال حاضر، طبقه متوسط ایران از نظر کمی و کیفی پیشرفت قابل توجهی کرده است که این موضوع موجب شده تا دختران نسبت به گذشته از وضعیت بهتری برخوردار شوند. به طوری که طبقه متوسط نسبت به آینده و استقلال اقتصادی دختران اهمیت می‌دهد.این فعال زنان معتقد است، تعداد زیادی از دختران کشور قربانی روابط جنسی می‌شوند و حتی خانواده‌ها نیز آنها را سرزنش می‌کنند.


به همین علت، لازم است تا فرهنگ‌سازی لازم برای آگاه‌سازی خانواده‌ها انجام شود.وی می‌گوید: دختران ما نسبت به حق و حقوق خود بی‌اطلاع هستند و آموزش‌های لازم را ندیده‌اند و همین موضوع باعث می‌شود تا بی‌عدالتی‌های متعددی در حق آنها صورت گیرد. به همین دلیل لازم است آموزش‌های لازم در زمینه حقوق دختران و نحوه دفاع از آنها آموزش داده شود.


این جامعه شناس ادامه می‌دهد: در سطح خانواده با امکانات بیشتری برای دختران مواجه هستیم اما این امکانات در جامعه برای آنها با محدودیت‌هایی روبه‌رو است. متأسفانه هنوز دختران ما آن‌طور که باید نتوانسته‌اند به عرصه‌های اجتماعی، شغلی و ورزشی مانند پسران وارد شوند که این موضوع نیاز به برنامه‌ریزی در سطح کلان کشور دارد.


توکلی ادامه می‌دهد: به طور مثال در ماه مبارک رمضان، سانس استخرها بیشتر ویژه پسران است و دختران با محدودیت‌های متعددی روبه‌رو هستند. یا اینکه دختران هنوز در جامعه حق دوچرخه سواری و ورزش عمومی را ندارند.وی با اشاره به نابرابری مدیریت شهری در کشور برای دختران می‌گوید: طراحی و مدیریت شهری برای دسترسی دختران به امکانات اجتماعی و فرهنگی، مثل پسران برای آنها آماده نشده است حتی طراحی شهری برای عبور و مرور دختران و کودکان و عابران پیاده‌ مناسب نیست.


«رقیه اشرفی»، مدیرعامل انجمن یاری کودکان و نوجوانان در معرض خطر، یکی از دلایل تجرد دختران را ناامیدی و افسردگی آنها می‌داند و می‌گوید: با اینکه دختران عضوی از این جامعه هستند اما از حقوق برابر نسبت به پسران برخوردار نیستند و همین موضوع باعث افسردگی، سرخوردگی و ناامیدی در آنها شده است.وی با تأکید بر اینکه بی‌توجهی به حقوق دختران در جامعه باعث فشار و افزایش خشونت در آنها شده است، ادامه می‌دهد: برخی از دختران حتی به علت این ناعدالتی‌ها به خودشان هم آسیب می‌زنند و دچار خودآزاری می‌شوند.


رازهایی درباره زنان و ماجرای جالب اتاق عشق

رازهایی درباره زنان و ماجرای جالب اتاق عشق



برای زن ها عشق بر همه چیز مقدم است.چند ماه پیش یکی از دوستان قدیمی که مدت ها بود او را ندیده بودم، به من تلفن زد و گفت مدت شش ماه است که در رابطه جدیدی وارد شده است.


 


برایان در طول زندگی خود روابط زیادی داشت اما هیچ وقت به طور جدی با کسی درگیر نشده بود. لذا این خبر از جانب او خبر مهمی محسوب می شد. از او پرسیدم که اوضاع از چه قرار است و او پاسخ داد همه چیز عالی است. اما نگرانی های کوچکی درباره نامزدش داشت. از او پرسیدم "از چه نگران هستی؟"


 


پاسخ داد: "خب، لوری واقعا فوق العاده است. خیلی شیرین و مهربان اما می ترسم مشکلی داشته باشد. منظورم مشکلات روحی و روانی است. به همین خاطر به تو زنگ زدم تا نظر تو را هم بشنوم."


 


به او گفتم: "چه کار می کند که فکر می کنی ممکن است مشکل روانی داشته باشد؟"


 


گفت: "اول از همه این که به من می گوید هر بیست و چهار ساعت شبانه روز را به من فکر می کند. هر روز به محل کارم زنگ می زند تا به من بگوید چقدر دلش برای من تنگ شده است. از هفته ها پیش برای هر دویمان برنامه ریزی می کند تا بتوانیم با هم باشیم. مدام در باره خودمان و روابطمان صحبت می کند. بعد هم همین هفته گذشته به من گفت ارتباطش با من مهمترین مساله زندگی اوست!"


 


از او پرسیدم: "و تو چه نتیجه گیری هایی از این صحبت ها داری؟"


 


سعی کردم متوجه نشود که خنده ام گرفته است.


 


گفت: "خب، من فکر می کنم، آنطور که او به من فکر می کند، باید عصبی بوده و تشویش زیادی داشته باشد."


 


با خنده ای به او گفتم: "نه عزیزم، او عاشق شده است."


 


دوستم برایان مرد خوبی است. اما بالاخره یک مرد است. او تجربه زیادی در رابطه با روابط دراز مدت نداشت و آن گونه که لوری به او عشق می ورزید برایش ناآشنا و حتی ناسالم و مشکل دار بود. او اولین راز در این باره را که "زن ها که هستند؟" نمی دانست: "دنیای زن، دنیای عشق است."


 


عشق ورزیدن، فداکاری کردن و محترم شمردن روابط صمیمی و نزدیک، طبیعت ماست.


 


آنچه زنها دوست دارند مردها بدانند:


 


برای زنها عشق از هر چیز مهمتر و بر همه چیز مقدم است.


 


منظورم از این گفته این نیست که زن ها خودآگاهانه انتخاب کرده اند که عشق مهمترین اولویت زندگی شان باشد، بلکه عشق فی الواقع مهمترین اولویت زندگی ماست. ما از قبل تصمیم نگرفته ایم که دل و جان ما بر مرد زندگی مان متمرکز باشد. بلکه طبیعتا، ذاتا و فطرتا این طور هستیم. ما انتخاب نکرده ایم و از قبل تصمیم نگرفته ایم که مدام به این فکر کنیم که چگونه به او نزدیک تر شویم، بلکه این کار را ناخودآگاه می کنیم. ما تصمیم نگرفته ایم که عشق مهم تر باشد. ولی خب هست!


 


کیک عشق


 


در زیر تمثیلی آمده است که به خوبی نشانگر ذهنیت و احساسات ما زن ها نسبت به عشق می باشد. من آن را کیک عشق نامیده ام:


 


دو دایره را تصور کنید. اولی نشانگر دایره خودآگاهی یک مرد و دومی نشانگر خودآگاهی یک زن است. حال تصور کنید که برشی از هر دو دایره حذف شده باشد درست مثل یک برش کیک. در حدود یک دهم کل دایره. در دایره مختص به مرد، برش حذف شده درصد خودآگاهی او از تمرکز و اولویت او بر روی عشق و روابط صمیمی است. مابقی یا به عبارتی نه دهم باقی مانده تمرکز و اولویت او بر روی کار، شغل، علایق، پروژه ها و دیگر فعالیت های اوست.


 


این در حالی است که در دایره مربوط به زن، وضع دقیقا نقطه مقابل دایره مرد است. بدین معنا که برش نازک تمرکز او بر روی کار، علایق و پروژه هاست و نه دهم باقی مانده تمرکز او بر عشق، زندگی خانوادگی و روابط او.


 


گرچه کمی اغراق آمیز به نظر می رسد، اما حتما متوجه منظور من شده اید. هر بار که در سمینارهایم کیک عشق را برای حاضران رسم می کنم، زن ها و مردها همگی می خندند.


 


می پرسید چرا؟ زیرا همه به طرزی غریزی می دانیم که این موضوع صحت دارد و همانگونه که بعدا نیز خواهیم دید، این مطلب منشاء بسیاری از مشکلات موجود میان زن و مرد را توضیح می دهد.


 


نکته زیر را همواره به یاد داشته باشید، کیک عشق نشانگر مدت زمانی نیست که صرف عشق یا دیگر فعالیت های خود می کنیم، بلکه صرفا تصویری است ذهنی از میزان درون گرایی ما زن ها.


 


برای نمونه ممکن است زن شاغل باشد- حال چه در داخل و چه در خارج از خانه، و به همان تعداد ساعاتی که شوهرش سر کار است او نیز مشغول شغل خود باشد. بنابراین تمثیل کیک عشق به این معنا نیست که او هم یک دهم وقت خود را صرف کارش کرده است و بقیه را صرف خرید لباس خواب های زنانه، نوشتن شعرهای عاشقانه و خیالبافی درباره شوهرش می کند.


 


اما می توانید شرط ببندید هنگامی که بر سر کار خود است بیشتر از آن که شوهرش به او فکر می کند او به شوهرش فکر می کند و هر روزه وقوف و آگاهی بیشتری نسبت به تغییرات ریتم روابطشان دارد و در مقایسه با شوهرش بیشتر خواهان ارتباط و نزدیکی و صمیمیت است.


 


گاهی اوقات هنگامی که تمثیل کیک عشق را برای زن ها به کار می بریم، کاملا آن را درک نمی کنند. اما هنگامی که برای آنان توضیح می دهیم که عشق شامل رسیدگی به بچه ها نیز می شود، فورا با آن ارتباط برقرار می کنند. مادرهای مجرد این نکته را به خوبی می فهمند. زیرا ممکن است با کسی ارتباط نداشته باشند اما قسمت اعظم وقت آنها هنوز صرف عشق و توجه به فرزندانشان می شود. حتی بسیاری از زنان متاهل نیز چنین بیان می کنند که قسمت اعظم کیک عشق آنان به روابط روزمره شان با فرزندان اختصاص دارد تا با شوهرشان. این که آیا الگو سالم و درست است یا خیر، موضوع دیگری است اما نکته ای که وجود دارد این است که خودآگاهی، افکار و احساسات زن ها به طرزی طبیعی و غریزی همگی روی عشق متمرکز هستند.


 


سفری به افکار زن ها


 


همواره گفته ام که چنانچه مردها تنها یک روز را در سر زنی که عاشق است سپری می کردند، از این که ما زنها چه قدر به مرد زندگی مان فکر می کنیم و چقدر به آنها توجه داریم، حیرت زده می شدند. تمرینی وجود دارد که گاهی اوقات آن را به زوج هایی توصیه می کنم که برای مشاوره نزد من می آیند. این تمرین به مردها کمک می کند تا این نکته را که عشق برای زنها بر هر چیز مقدم است درک کنند و تصویر ذهنی واضحی از کیک عشق را به دست دهند. تمرین بدین قرار است که از زن می خواهم گزارش دقیقه به دقیقه افکار خود را در طول یک روز و با شرح موقعیت مربوط ثبت کند. سپس آن را به نامزد/ همسرش نشان دهد. بدون استثناء همواره مردها از این حقیقت که ذهن و فکر نامزد/ همسرشان چقدر مشغول آنها بوده است حیرت زده می شوند.


 


من خواستم این فرصت را در همین جا به خوانندگان مرد خود داده باشم. لذا نمونه ای از این فهرست را که توسط یکی از مراجعه کنندگانم به نام ملیسا در رابطه با نامزدش جوزف ترتیب داده شده است، در این جا آورده ام. ملیسا مدیر اجرایی در یک دستگاه رادیویی است که حدود یک سال است با جوزف آشنا شده است. در این جا فقط نیمی از فهرست او را آورده ام. زیرا فهرست کامل او بسیار طولانی تر بود و صفحه های بیشتری را به خود اختصاص می داد!


 


گزارش افکار ملیسا


 


45:6


در حالی که به جوزف فکر می کردم، از خواب بیدار شدم. از این که قرار بود امشب او را ببینم هیجان زده بودم. پیش از این که از رختخواب بیرون بیایم مدتی را به او فکر کردم.


 


00:7


می خواستم به جوزف زنگ بزنم و به او صبح به خیر بگویم، اما فکر کردم بهتر است صبر کنم تا او این کار را بکند.


 


10:7


پیش خودم فکر می کنم الان موهایم را بشورم یا صبر کنم تا شب درست پیش از آن که جوزف را ببینم تا موهایم حسابی تمیز باشند.


 


15:7


تصمیم می گیرم این کار را کمی پیش از آن که جوزف را ببینم انجام دهم. اما توی حمام یادم می افتد لوسیونی را که جوزف از آن خوشش می آمد، جلو چشمم بگذارم تا امشب بعد از این که دوش گرفتم از آن استفاده کنم.


 


40:7


مشغول خوردن صبحانه هستم و به این فکر می کنم که هفته پیش که صبحانه را با جوزف خوردم چقدر خوش گذشت.


 


50:7


مشغول تماشای گزارشی تلویزیونی درباره دیدنی ها و جاذبه های توریستی کاراییب هستم. به یاد می آورم که من و جوزف همیشه می خواستیم سفری به آنجا داشته باشیم، لذا قلم و کاغذ برمی دارم و اطلاعات ارائه شده در برنامه را یادداشت می کنم.


 


55:7


جوزف هنوز زنگ نزده است. پیش خودم فکر می کنم آیا به او زنگ بزنم تا درباره گزارش تلویزیونی با او صحبت کنم یا نه. تصمیم می گیرم ده دقیقه دیگر هم صبر کنم.


 


5:8


به جوزف زنگ می زنم و چند دقیقه با هم صحبت می کنیم. عجله دارد زودتر برای جلسه مهمی حاضر شود، لذا نمی تواند خوب به مکالمه دل بدهد. اما می گوید که منتظر است هر چه زودتر امشب مرا ببیند. بنابراین خوشحال می شوم.


 


20:8


در حین این که مشغول آرایش کردن خودم هستم به صحبت های امروز صبح با جوزف فکر می کنم و قسمت های شیرین آن را توی ذهن خودم مرور می کنم.


 


35:8


کمدم را باز می کنم تا لباسی بپوشم و به سر کار بروم. اما ناگهان به این فکر می کنم که امشب وقتی که با جوزف بیرون می روم چه بپوشم. چند روز پیش یک لباس خوشگل خریدم که جوزف از آن خوشش آمد. آن را یک بار دیگر پرو می کنم تا مطمئن شوم به من می آید.


 


50:8


رختخواب را مرتب می کنم. تصمیم می گیرم ملافه ها را عوض کنم تا وقتی که جوزف می رسد تمیز باشند.


 


20:9


مشغول رانندجگی به طرف محل کارم هستم. به رادیو گوش می دهم. آهنگ زیبایی از سانتانا پخش می شود که من و جوزف عاشق آن هستیم. سفری را به یاد می آورم که چند وقت پیش با جوزف به سن دیاگو داشتیم و تمام راه را به آلبوم سانتانا گوش کردیم. لبخندی روی لبهایم نقش می بندد. به یاد می آورم چقدر به ما خوش گذشت.


تصمیم می گیرم به تلفن همراه جوزف زنگ بزنم و به او بگویم که به خاطرات مان در سن دیاگو فکر می کنم. اما یادم می آید که او احتمالا دارد به سر کارش می رود و فکرش مشغول کارهایی است که باید انجام دهد. لذا از این کار منصرف می شوم.


 


45:10


به عکس جوزف که روی میز کارم قرار دارد نگاه می کنم و پیش خودم فکر می کنم که بهتر است قاب زیبایی برای آن بگیرم.


 


30:11


به ساعت نگاه می کنم. از خودم می پرسم که آیا جلسه جوزف تمام شده است یا نه. پیش خودم فکر می کنم خدا کند جلسه خوب پیش رفته باشد تا جوزف امشب خوشحال و خوش اخلاق باشد.


 


50:11


جوزف در راه بازگشت از جلسه به من زنگ کوتاه می زند. خوشحال به نظر می رسد. درباره آهنگ سانتانا که امروز صبح از رادیو پخش شده بود به او می گویم.


 


57:11


متوجه می شوم از بعد از تلفن جوزف کمی نگران و دلواپس هستم. به یاد می آورم که گفت ممکن است هفته بعد به خاطر کاری از شهر بیرون برود.


 


30:12


با یکی از مشتریانم برای ناهار به رستوران جدیدی که هرگز قبلا آنجا نرفته ام، می رویم. پیش خودم فکر می کنم جوزف حتما از آن خوشش می آید. لذا تصمیم می گیرم حتما یک روز با جوزف به آنجا برویم.


 


10:12


از جلوی یک سوپرمارکت رد می شوم. به ناگهان به یاد می آورم که نوشیدنی مورد علاقه جوزف تمام شده است. لذا توقف می کنم تا برایش بخرم. داخل سوپرمارکت چشمم به تمشک می افتد. به یاد می آورم که جوزف خیلی از تمشک خوشش می آید. لذا کمی هم تمشک می خرم.


 


35:2


وقتی که دفتر کارم برمی گردم، پیغام هایم را چک می کنم. با این که همین چند ساعت پیش با جوزف صحبت کردم از این که پیغامی از او ندارم، ناراحت می شوم. می دانم احمقانه است اما این احساسی است که دارم.


 


55:2


صندوق پستی ام را باز می کنم و کارت دعوتی را در آن پیدا می کنم که نویسنده ای برای سخنرانی، میهمانی ترتیب داده است. پیش خودم فکر می کنم حتما یادم باشد از جوزف بخواهم او هم با من بیاید.


 


15:3


به ساعت کامپیوترم نگاهی می اندازم و از این که قرار است تا ظرف کمتر از چهار ساعت جوزف را ببینم هیجان زده می شوم.


 


درباره گزارش افکار ملیسا چه فکر می کنید؟ هنگامی که این فهرست را به زن ها نشان می دهم می گویند: "اوه، خدای من! این دقیقا همان کارهایی است که من می کنم." شاید محتویات و موضوعات افکار برای زن های متاهل یا زن هایی که بچه دارند متفاوت باشد اما فرکانس و تواتر افکار تا حد زیادی مشابه است. این در حالی است که واکنش مردها در مواجهه با این فهرست کاملا متفاوت است.


 


بعضی از آنان فکر می کنند که من با این فهرست با آنها شوخی می کنم و نمی توانند آن را باور کنند. برخی دیگر می گویند: "این ملیسا خانم احتمالا مشکل روانی داره" یا: "فکر می کنم این ملیسا باید کمی هم به فکر زندگی خودش باشد!" این گونه مردها شاید متوجه نباشند که نامزد/ همسر خودشان هم دقیقا به همان میزان به آنها فکر می کنند که ملیسا به جوزف فکر می کند.


 


برای ملیسا مانند بسیاری از زن ها، عشق تم ثابت و همیشگی زندگی شان است. می توان گفت بزرگترین قطعه کیک زندگی شان به عشق اختصاص یافته است. این به ان معنا نیست که ملیسا به شغل یا دیگر نواحی زندگی اش فکر نمی کند. هرگز این طور نیست، او شغلی فعال و برنامه کاری شلوغ و پرمسوولیتی دارد.


 


برای ملیسا (و تمامی زن ها) داستان تنها از این قرار است که وقتی در رابطه ای صمیمی است دنیا را از پشت عینک عشق می بیند. گویی عینکی بر چشم دارد که لنزهای آن عشق جوزف اند و ادراک او از جهان از طریق این لنزهای عشق صورت می گیرد. از دید او یک گزارش تلویزیونی تنها یک گزارش نیست، بلکه موضوعی است که او بتواند بعدها درباره آن با جوزف صحبت کند. یک ترانه پخش شده از رادیو تنها یک ترانه نیست، بلکه چیزی است که خاطرات او با مرد زندگی اش را زنده می کند. از دید او تمشک فقط تمشک نیست، بلکه میوه ای است که نامزدش دوست دارد.


 


خطاب به مردها: لطفا به یاد داشته باشید که این فرایند چنان برای زنها طبیعی است و چنان به صورت بخشی از طبیعت مردها درآمده است که در واقع خودشان از آن آگاه نیستند.


 


در واقع پس از آنکه ملیسا فهرست خود را خواند خود او نیز از این که چقدر به جوزف فکر می کند، متعجب شده بود. به طور معمول این افکار به طرزی ناخودآگاه و خودکار در سر او شناور هستند. اصولا این طریقی است که او روابطش را می بیند و رفتاری است که بدون فکر از او سر می زند و منعکس کننده این اولویت زن ها در رابطه با عشق و زندگی است.


 


مردها و زن ها به دو طریق کاملا متفاوت عشق می ورزند.


 


بعد از سال ها تحقیق و تجربه شخصی به این نتیجه رسیده ام که مرد و زن به دو طریق متفاوت عشق را تجربه می کنند.


 


برای اغلب زن ها عشق واقعیتی بی انقطاع و ممتد است. توجهی مستمر و مداوم که هیچ گاه ناپدید نمی شود، حتی مواقعی که مشغول کار یا انجام وظایفی هستیم که ظاهرا هیچ گونه ارتباطی با عشق ندارند.


 


از طرف دیگر برای اغلب مردها، عشق کلاسه شده و تفکیک شده است. گویی دیداری است با بخشی از وجودشان آن هم گهگاهی و با تعیین وقت قبلی.


 


زن ها نیاز ندارند به وضعیت احساسی تغییر وضعیت بدهند، بلکه همیشه یا اکثر اوقات از پیش در آن هستند. حال چه آنرا ابراز کنند و چه نکنند، برعکس مردها می بایست، عامدانه و به طرزی ارادی به این مد درآیند.


 


بیایید مجددا به داستان برایان، که فکر می کرد احتمالا نامزدش مشکلات روانی داشته باشد، برگردیم. این تفاوت مردها و زنها به خوبی توضیح می دهد که چرا توجه و تمرکز زن به عشق از نظر برایان و بسیاری از مردهای دیگر اضافی و غیرطبیعی است. برایان هرگز نمی تواند تصور کند که به اندازه لوری روی رابطه اش تمرکز داشته باشد. چنانچه بخواهد چنین کند باید بقیه زندگی خود را فراموش کند تا فقط به لوری بپردازد. از نظر او این کار زیادی، نامتعادل، غیرضروری و حتی وسواس گونه است. لذا فرض را بر این می گذارد که چنانچه لوری این گونه به او عشق می ورزد، پس لابد تلاش زیادی را صرف کرده است، بنابراین حتما او غیرطبیعی و نامتعادل است.


 


بسیاری از مردها مرتکب این اشتباه می شوند. آن ها این حالت را در زنان مشاهده می کنند و نمی توانند آن را درک کنند. پیش خودشان چنین فکر می کنند که: "چنانچه از اینجا مانده بودم و از آنجا رانده، کار و زندگی هم نداشتم. آن وقت چنین احساسات و رفتاری می داشتم!"


 


سپس نیز به این نتیجه می رسند که نامزد/ همسرشان از این جا مانده و از آنجا رانده، بی کار و درمانده است که چنین عشق می ورزد و مدام به او فکر می کند.


 


گر چه زنها نمی دانند که این موضوع حقیقت ندارد. در واقع لوری هیچ تلاشی نمی کند، او عاشق است و توجه و تمرکز او بر روی برایان مانند نفس کشیدن برایش طبیعی و خودکار است. او حتی در آن باره فکر هم نمی کند.


 


بلکه برایش اتفاق می افتد. ملیسا هم همینطور. او سعی نمی کند تا به جوزف فکر کند.او به این دلیل به جوزف فکر نمی کند که مشکل دارد یا "بی کار و بی عار" یا "عاطل و باطل" است او به این دلیل مدام به او فکر می کند که روش عشق ورزیدن زن ها همین گونه است.


 


تمثیل کیک عشق، نگرش مردانه و زنانه به عشق را به خوبی به تصویر می کشد. در زیر تمثیل دیگری نیز آورده ام که نشانگر نحوه عملکرد مردها و زن ها در روابطشان است.


 


فرض کنید دایره خودآگاهی مرد و زن را خانه هایی در نظر بگیریم که هر یک اتاق هایی دارند که به موضوعات مختلف اختصاص داده شده باشند، اتاق کار، اتاق تفریح و استراحت، اتاق بدن و ... برای اغلب زن ها هر یک از اتاق ها اتاق عشق نیز هست. حتی چنانچه به عملکردهای دیگری غیر از عشق اختصاص داده شده باشند. گویی که تمامی فضای ذهنی او مختص عشق است: خانه عشق!


 


گرچه برای مردها تنها یک اتاق عشق در خانه فکر و ذهن شان وجود دارد. بنابراین چنانچه قرار باشد به عشق بپردازد، باید اتاق های دیگر را ترک کند. تمثیل اتاق عشق بیان کننده پدیده ای است که در روابط خود به کرات آن را تجربه کرده ام و می دانم که زن های دیگر هم همین طورند.


 


در کنار همسرم هستم و می خواهم به گونه ای رمانتیک با او ارتباط برقرار کنم، اما او پاسخی نمی دهد می دانم مرا دوست دارد. اما نمی توانم درک کنم که چرا از من فاصله می گیرد. وقتی از او می پرسم که آیا اتفاقی افتاده است، پاسخ می دهد: "نه، هیچ اتفاقی نیافتاده است" به تدریج احساس ناراحتی و سرخوردگی می کنم زیرا سعی دارم با او رابطه ای احساسی برقرار کنم اما او همکاری نمی کند.


 


اتفاقی که در اینجا می افتد بدین قرار است که من در خانه عشق خود هستم که پر از اتاق های عشق است و در این بین سعی می کنم با همسرم ارتباط عاطفی و صمیمی برقرار کنم، اما فکر او مشغول پروژه ای است که باید کامل کند. شاید او در اتاق پول ذهنی خود است و درباره سرمایه گذاری هایش فکر می کند. شاید در اتاق استراحت خود است و مشغول تماشای تلویزیون یا گردش در اینترنت است. ناگهان خواسته من این است که با او ارتباط احساسی برقرار کنم که مستلزم آن است که او به اتاق عشق نقل مکان کند تا بتواند در آنجا با من باشد. اما او نمی خواهد به اتاق عشق بیاید زیرا در اتاقی دیگر از ذهنش کار دارد.


 


البته، چنانچه مفهوم اتاق عشق را درک نکنم دلیل این را درک نخواهم کرد که چرا در آن لحظه همسرم به لحاظ احساسی در دسترس نیست و چنان به نظر خواهد رسید که او مرا پس زده است.


 


بدترین قسمت داستان این است که چون همسرم در اتاق عشق خود حضور ندارد، تلاش من مبنی بر ارتباط احساسی با او، به او این احساس را خواهد داد که دارم او را کنترل می کنم یا به او می گویم چه کار بکند یا چکار نکند.


 


بنابراین هنگامی که از همسرم می پرسم: "چه اتفاقی افتاده است؟" او این سوال مرا چنین ترجمه و تعبیر می کند که به او گفته ام: چرا در اتاق عشق نیستی؟ چرا همین الان همه چیز را ول نمی کنی و به اتاق عشق نمی آیی تا بتوانیم کمی آنجا با هم رمانتیک باشیم؟"


 


این موضوع توضیح دهنده انواع پاسخ های مختلفی است که از مردها می گیریم: پاسخ هایی از قبیل: ناراحتی جزئی و خفیف، بی حوصلگی و بالاخره هم عصبانیت و قهر کردن.


 


در چنین مواقعی که سعی داریم لحظاتی رمانتیک خلق کنیم و به او عشق بورزیم، آنچه عملا اتقاق می افتد این است که او احساس می کند سعی داریم او را از یک ناحیه خودآگاهی بیرون ببریم و به زور او را به اتاق عشق بکشانیم!!


 


اخیرا با همسرم به تعطیلات کوتاهی رفتیم و اوقات بسیار خوب و رمانتیکی داشتیم. روزی که قرار بود برگردیم بسیار احساس نزدیکی می کردیم، در این باره صحبت کردیم که چقدر به ما خوش گذشته است. چند ساعت بعد به فرودگاه رفتیم تا به شهر خودمان برگردیم. بعد از این که چمدان هایمان را تحویل دادیم احساس کردم شوهرم کمی در خودش فرو رفته است و از من فاصله گرفته و دیگر مانند آن روز صبح پیش از این که به راه بیفتیم به من پاسخ نمی دهد.


از او پرسیدم: "آیا اتفاقی افتاده است؟"


 


پاسخ داد: "نه." من مطمئن بودم که چیزی تغییر کرده است. گرچه نمی دانستم که چه چیزی. کمی مضطرب و نگران شدم. مگر چه اتفاقی افتاده بود؟ از او پرسیدم که مبادا در پرواز اولمان حالش بده شده باشد. یا شاید هم انتظار پرواز برای پرواز بعدی حالش را بد کرده بود. اما هر چه بیشتر تلاش می کردم تا او را به حرف بیاورم از من دورتر و دورتر می شد. هنگامی که نهایتا شب به خانه رسیدیم احساس خیلی بدی داشتم.


 


روز بعد، همه چیز مجددا خوب و عالی بود. اما من هنوز گیج بودم. مگر دیروز چه اتفاقی افتاده بود که چنان احساس بدی را میان ما تولید کرد؟ سپس ناگهان متوجه موضوع شدم. هنگامی که با همسرم در تعطیلات و در هتل بودیم تمام مدت او در اتاق عشق ذهنش بود. چرا که هیچ کار یا مسوولیتی نداشت. لذا توانسته بود به راحتی به آن بخش از ذهن خود برود. جایی که بتواند احساسی رمانتیک باشد.


 


سپس در راه برگشت به خانه بدون این که متوجه آن شده باشم اتاق عشق را ترک گفته بود و به اتاق مسافرت نقل مکان کرده بود. جایی که بتواند به تاکسی گرفتن، کارهای مربوط به فرودگاه از جمله بلیط و تحویل چمدان ها و صف های طولانی، پیدا کردن درب های خروج و سالن های انتظار و ... بپردازد.


 


من نیز مانند او به جزییات سفر توحه داشتم و به آن اتاق رفته بودم اما از آنجایی که زن بودم همچنان در اتاق عشق نیز بودم و در همان حال که منتظر پرواز بعدی بودیم همچنان با او درباره کارهای رمانتیکی که در سفر کرده بودیم صحبت می کردم و سعی داشتم فضای احساسی سفر را همچنان حفظ کنم غافل از اینکه او ساعت ها پیش اتاق عشق را ترک گفته بود! تعجبی نیست که احساس ترک شدگی و تنهایی می کردم. او دیگر در اتاق عشق همراهم نبود. کاملا طبیعی بود که احساس ناراحتی کند زیرا من به این تمایل او مبنی بر تغییر وضعیت احساسی احترامی نگذاشته بودم.


 


آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:


 


هنگامی که زنی سعی در برقراری ارتباط احساسی با شما دارد، ممکن است متوجه نباشد که شما در اتاق عشق ذهنی خود نیستید.


 


راه حل:


 


هنگامی که نامزد/ همسر شما در اتاق عشق ذهنی شما به دنبال شما می گردد و شما در آن جا حضور ندارید یا سعی می کند تا در آن اتاق حضور به هم رسانید با ملایمت به اطلاع او برسانید که در اتاق دیگری هستید.


 


هنگامی که زنی در اتاق عشق ذهن شما را می زند دوست دارد شما را در آنجا پیدا کند. هنگامی که اتاق را خالی می بیند سر در گم می شود و می رنجد. گویی که او را بی اطلاع جا گذاشته اید و از آنجا رفته اید. هنگامی که گیج شده است و از شما می پرسد: " آیا اتفاقی افتاده است؟" به خود یادآوری کنید که احتمالا در اتاق عشق نیستید در حالی که او در اتاق عشق خود است. او برای آن که شما آنجا نیستید شما را سرزنش نکرده است یا از شما انتقاد نمی کند. او تنها سعی دارد با شما ارتباط برقرار کند اما شما را آنجا پیدا نمی کند.


 


در این گونه مواقع یکی از این دو را انتخاب کنید:


 


1- می توانید سریعا سری کوتاه به اتاق عشق بزنید و در صورت امکان یک دقیقه در وضعیت احساسی قرار بگیرید و او را در آغوش بگیرید و جمله ای محبت آمیز به او بگویید.


 


2- می توانید به او اطلاع دهید که فعلا در اتاق دیگری هستید و مثلا مشغول فکر کردن به کار خود یا رانندگی یا کار با کامپیوتر خود هستید و این که بعدا او را در اتاق عشق ملاقات خواهید کرد.


 


این راه حل را به بسیاری از زوج ها توصیه کرده ام و آن ها نتایج فوق العاده ای را گزارش داده اند.


 


اخیرا مردی به من گفت که روشی سریع از ارتباط کلامی با زنش را به کار می برد که به آنان امکان داده است در اسرع وقت به اطلاع یکدیگر برسانند در کدام وضعیت احساسی قرار دارند. هنگامی که زن تلاش می کند ارتباط احساسی - عاطفی برقرار کند همسرش از او می پرسد: "عزیزم، آیا الان در اتاق عشق هستی؟" تا آنکه زن پاسخ مثبت می دهد و می گوید: "بله" و از قضا مرد در اتاق عشق حضور ندارد لذا با مهربانی می گوید: "اما من الان در اتاق عشق نیستم، از اینکه سری به اینجا زدی از تو متشکرم. بعدا به تو ملحق می شوم!"


 


این تنها چیزی است که زن نیاز دارد بشنود: این که شوهرش تلاش او مبنی بر ارتباط احساسی و نزدیکی را قدر دانسته است و چنانچه فعلا آن گونه پاسخ نمی دهد که مطلوب اوست، به این دلیل نیست که اتفاقی افتاده یا از چیزی ناراحت است، بلکه تنها از آن روست که در اتاق دیگری مشغول کار دیگری است.