دنیای دخترانه

محیطی دخترانه - آنچه که خانمها باید بدانند

دنیای دخترانه

محیطی دخترانه - آنچه که خانمها باید بدانند

رازهایی درباره زنان و ماجرای جالب اتاق عشق

رازهایی درباره زنان و ماجرای جالب اتاق عشق



برای زن ها عشق بر همه چیز مقدم است.چند ماه پیش یکی از دوستان قدیمی که مدت ها بود او را ندیده بودم، به من تلفن زد و گفت مدت شش ماه است که در رابطه جدیدی وارد شده است.


 


برایان در طول زندگی خود روابط زیادی داشت اما هیچ وقت به طور جدی با کسی درگیر نشده بود. لذا این خبر از جانب او خبر مهمی محسوب می شد. از او پرسیدم که اوضاع از چه قرار است و او پاسخ داد همه چیز عالی است. اما نگرانی های کوچکی درباره نامزدش داشت. از او پرسیدم "از چه نگران هستی؟"


 


پاسخ داد: "خب، لوری واقعا فوق العاده است. خیلی شیرین و مهربان اما می ترسم مشکلی داشته باشد. منظورم مشکلات روحی و روانی است. به همین خاطر به تو زنگ زدم تا نظر تو را هم بشنوم."


 


به او گفتم: "چه کار می کند که فکر می کنی ممکن است مشکل روانی داشته باشد؟"


 


گفت: "اول از همه این که به من می گوید هر بیست و چهار ساعت شبانه روز را به من فکر می کند. هر روز به محل کارم زنگ می زند تا به من بگوید چقدر دلش برای من تنگ شده است. از هفته ها پیش برای هر دویمان برنامه ریزی می کند تا بتوانیم با هم باشیم. مدام در باره خودمان و روابطمان صحبت می کند. بعد هم همین هفته گذشته به من گفت ارتباطش با من مهمترین مساله زندگی اوست!"


 


از او پرسیدم: "و تو چه نتیجه گیری هایی از این صحبت ها داری؟"


 


سعی کردم متوجه نشود که خنده ام گرفته است.


 


گفت: "خب، من فکر می کنم، آنطور که او به من فکر می کند، باید عصبی بوده و تشویش زیادی داشته باشد."


 


با خنده ای به او گفتم: "نه عزیزم، او عاشق شده است."


 


دوستم برایان مرد خوبی است. اما بالاخره یک مرد است. او تجربه زیادی در رابطه با روابط دراز مدت نداشت و آن گونه که لوری به او عشق می ورزید برایش ناآشنا و حتی ناسالم و مشکل دار بود. او اولین راز در این باره را که "زن ها که هستند؟" نمی دانست: "دنیای زن، دنیای عشق است."


 


عشق ورزیدن، فداکاری کردن و محترم شمردن روابط صمیمی و نزدیک، طبیعت ماست.


 


آنچه زنها دوست دارند مردها بدانند:


 


برای زنها عشق از هر چیز مهمتر و بر همه چیز مقدم است.


 


منظورم از این گفته این نیست که زن ها خودآگاهانه انتخاب کرده اند که عشق مهمترین اولویت زندگی شان باشد، بلکه عشق فی الواقع مهمترین اولویت زندگی ماست. ما از قبل تصمیم نگرفته ایم که دل و جان ما بر مرد زندگی مان متمرکز باشد. بلکه طبیعتا، ذاتا و فطرتا این طور هستیم. ما انتخاب نکرده ایم و از قبل تصمیم نگرفته ایم که مدام به این فکر کنیم که چگونه به او نزدیک تر شویم، بلکه این کار را ناخودآگاه می کنیم. ما تصمیم نگرفته ایم که عشق مهم تر باشد. ولی خب هست!


 


کیک عشق


 


در زیر تمثیلی آمده است که به خوبی نشانگر ذهنیت و احساسات ما زن ها نسبت به عشق می باشد. من آن را کیک عشق نامیده ام:


 


دو دایره را تصور کنید. اولی نشانگر دایره خودآگاهی یک مرد و دومی نشانگر خودآگاهی یک زن است. حال تصور کنید که برشی از هر دو دایره حذف شده باشد درست مثل یک برش کیک. در حدود یک دهم کل دایره. در دایره مختص به مرد، برش حذف شده درصد خودآگاهی او از تمرکز و اولویت او بر روی عشق و روابط صمیمی است. مابقی یا به عبارتی نه دهم باقی مانده تمرکز و اولویت او بر روی کار، شغل، علایق، پروژه ها و دیگر فعالیت های اوست.


 


این در حالی است که در دایره مربوط به زن، وضع دقیقا نقطه مقابل دایره مرد است. بدین معنا که برش نازک تمرکز او بر روی کار، علایق و پروژه هاست و نه دهم باقی مانده تمرکز او بر عشق، زندگی خانوادگی و روابط او.


 


گرچه کمی اغراق آمیز به نظر می رسد، اما حتما متوجه منظور من شده اید. هر بار که در سمینارهایم کیک عشق را برای حاضران رسم می کنم، زن ها و مردها همگی می خندند.


 


می پرسید چرا؟ زیرا همه به طرزی غریزی می دانیم که این موضوع صحت دارد و همانگونه که بعدا نیز خواهیم دید، این مطلب منشاء بسیاری از مشکلات موجود میان زن و مرد را توضیح می دهد.


 


نکته زیر را همواره به یاد داشته باشید، کیک عشق نشانگر مدت زمانی نیست که صرف عشق یا دیگر فعالیت های خود می کنیم، بلکه صرفا تصویری است ذهنی از میزان درون گرایی ما زن ها.


 


برای نمونه ممکن است زن شاغل باشد- حال چه در داخل و چه در خارج از خانه، و به همان تعداد ساعاتی که شوهرش سر کار است او نیز مشغول شغل خود باشد. بنابراین تمثیل کیک عشق به این معنا نیست که او هم یک دهم وقت خود را صرف کارش کرده است و بقیه را صرف خرید لباس خواب های زنانه، نوشتن شعرهای عاشقانه و خیالبافی درباره شوهرش می کند.


 


اما می توانید شرط ببندید هنگامی که بر سر کار خود است بیشتر از آن که شوهرش به او فکر می کند او به شوهرش فکر می کند و هر روزه وقوف و آگاهی بیشتری نسبت به تغییرات ریتم روابطشان دارد و در مقایسه با شوهرش بیشتر خواهان ارتباط و نزدیکی و صمیمیت است.


 


گاهی اوقات هنگامی که تمثیل کیک عشق را برای زن ها به کار می بریم، کاملا آن را درک نمی کنند. اما هنگامی که برای آنان توضیح می دهیم که عشق شامل رسیدگی به بچه ها نیز می شود، فورا با آن ارتباط برقرار می کنند. مادرهای مجرد این نکته را به خوبی می فهمند. زیرا ممکن است با کسی ارتباط نداشته باشند اما قسمت اعظم وقت آنها هنوز صرف عشق و توجه به فرزندانشان می شود. حتی بسیاری از زنان متاهل نیز چنین بیان می کنند که قسمت اعظم کیک عشق آنان به روابط روزمره شان با فرزندان اختصاص دارد تا با شوهرشان. این که آیا الگو سالم و درست است یا خیر، موضوع دیگری است اما نکته ای که وجود دارد این است که خودآگاهی، افکار و احساسات زن ها به طرزی طبیعی و غریزی همگی روی عشق متمرکز هستند.


 


سفری به افکار زن ها


 


همواره گفته ام که چنانچه مردها تنها یک روز را در سر زنی که عاشق است سپری می کردند، از این که ما زنها چه قدر به مرد زندگی مان فکر می کنیم و چقدر به آنها توجه داریم، حیرت زده می شدند. تمرینی وجود دارد که گاهی اوقات آن را به زوج هایی توصیه می کنم که برای مشاوره نزد من می آیند. این تمرین به مردها کمک می کند تا این نکته را که عشق برای زنها بر هر چیز مقدم است درک کنند و تصویر ذهنی واضحی از کیک عشق را به دست دهند. تمرین بدین قرار است که از زن می خواهم گزارش دقیقه به دقیقه افکار خود را در طول یک روز و با شرح موقعیت مربوط ثبت کند. سپس آن را به نامزد/ همسرش نشان دهد. بدون استثناء همواره مردها از این حقیقت که ذهن و فکر نامزد/ همسرشان چقدر مشغول آنها بوده است حیرت زده می شوند.


 


من خواستم این فرصت را در همین جا به خوانندگان مرد خود داده باشم. لذا نمونه ای از این فهرست را که توسط یکی از مراجعه کنندگانم به نام ملیسا در رابطه با نامزدش جوزف ترتیب داده شده است، در این جا آورده ام. ملیسا مدیر اجرایی در یک دستگاه رادیویی است که حدود یک سال است با جوزف آشنا شده است. در این جا فقط نیمی از فهرست او را آورده ام. زیرا فهرست کامل او بسیار طولانی تر بود و صفحه های بیشتری را به خود اختصاص می داد!


 


گزارش افکار ملیسا


 


45:6


در حالی که به جوزف فکر می کردم، از خواب بیدار شدم. از این که قرار بود امشب او را ببینم هیجان زده بودم. پیش از این که از رختخواب بیرون بیایم مدتی را به او فکر کردم.


 


00:7


می خواستم به جوزف زنگ بزنم و به او صبح به خیر بگویم، اما فکر کردم بهتر است صبر کنم تا او این کار را بکند.


 


10:7


پیش خودم فکر می کنم الان موهایم را بشورم یا صبر کنم تا شب درست پیش از آن که جوزف را ببینم تا موهایم حسابی تمیز باشند.


 


15:7


تصمیم می گیرم این کار را کمی پیش از آن که جوزف را ببینم انجام دهم. اما توی حمام یادم می افتد لوسیونی را که جوزف از آن خوشش می آمد، جلو چشمم بگذارم تا امشب بعد از این که دوش گرفتم از آن استفاده کنم.


 


40:7


مشغول خوردن صبحانه هستم و به این فکر می کنم که هفته پیش که صبحانه را با جوزف خوردم چقدر خوش گذشت.


 


50:7


مشغول تماشای گزارشی تلویزیونی درباره دیدنی ها و جاذبه های توریستی کاراییب هستم. به یاد می آورم که من و جوزف همیشه می خواستیم سفری به آنجا داشته باشیم، لذا قلم و کاغذ برمی دارم و اطلاعات ارائه شده در برنامه را یادداشت می کنم.


 


55:7


جوزف هنوز زنگ نزده است. پیش خودم فکر می کنم آیا به او زنگ بزنم تا درباره گزارش تلویزیونی با او صحبت کنم یا نه. تصمیم می گیرم ده دقیقه دیگر هم صبر کنم.


 


5:8


به جوزف زنگ می زنم و چند دقیقه با هم صحبت می کنیم. عجله دارد زودتر برای جلسه مهمی حاضر شود، لذا نمی تواند خوب به مکالمه دل بدهد. اما می گوید که منتظر است هر چه زودتر امشب مرا ببیند. بنابراین خوشحال می شوم.


 


20:8


در حین این که مشغول آرایش کردن خودم هستم به صحبت های امروز صبح با جوزف فکر می کنم و قسمت های شیرین آن را توی ذهن خودم مرور می کنم.


 


35:8


کمدم را باز می کنم تا لباسی بپوشم و به سر کار بروم. اما ناگهان به این فکر می کنم که امشب وقتی که با جوزف بیرون می روم چه بپوشم. چند روز پیش یک لباس خوشگل خریدم که جوزف از آن خوشش آمد. آن را یک بار دیگر پرو می کنم تا مطمئن شوم به من می آید.


 


50:8


رختخواب را مرتب می کنم. تصمیم می گیرم ملافه ها را عوض کنم تا وقتی که جوزف می رسد تمیز باشند.


 


20:9


مشغول رانندجگی به طرف محل کارم هستم. به رادیو گوش می دهم. آهنگ زیبایی از سانتانا پخش می شود که من و جوزف عاشق آن هستیم. سفری را به یاد می آورم که چند وقت پیش با جوزف به سن دیاگو داشتیم و تمام راه را به آلبوم سانتانا گوش کردیم. لبخندی روی لبهایم نقش می بندد. به یاد می آورم چقدر به ما خوش گذشت.


تصمیم می گیرم به تلفن همراه جوزف زنگ بزنم و به او بگویم که به خاطرات مان در سن دیاگو فکر می کنم. اما یادم می آید که او احتمالا دارد به سر کارش می رود و فکرش مشغول کارهایی است که باید انجام دهد. لذا از این کار منصرف می شوم.


 


45:10


به عکس جوزف که روی میز کارم قرار دارد نگاه می کنم و پیش خودم فکر می کنم که بهتر است قاب زیبایی برای آن بگیرم.


 


30:11


به ساعت نگاه می کنم. از خودم می پرسم که آیا جلسه جوزف تمام شده است یا نه. پیش خودم فکر می کنم خدا کند جلسه خوب پیش رفته باشد تا جوزف امشب خوشحال و خوش اخلاق باشد.


 


50:11


جوزف در راه بازگشت از جلسه به من زنگ کوتاه می زند. خوشحال به نظر می رسد. درباره آهنگ سانتانا که امروز صبح از رادیو پخش شده بود به او می گویم.


 


57:11


متوجه می شوم از بعد از تلفن جوزف کمی نگران و دلواپس هستم. به یاد می آورم که گفت ممکن است هفته بعد به خاطر کاری از شهر بیرون برود.


 


30:12


با یکی از مشتریانم برای ناهار به رستوران جدیدی که هرگز قبلا آنجا نرفته ام، می رویم. پیش خودم فکر می کنم جوزف حتما از آن خوشش می آید. لذا تصمیم می گیرم حتما یک روز با جوزف به آنجا برویم.


 


10:12


از جلوی یک سوپرمارکت رد می شوم. به ناگهان به یاد می آورم که نوشیدنی مورد علاقه جوزف تمام شده است. لذا توقف می کنم تا برایش بخرم. داخل سوپرمارکت چشمم به تمشک می افتد. به یاد می آورم که جوزف خیلی از تمشک خوشش می آید. لذا کمی هم تمشک می خرم.


 


35:2


وقتی که دفتر کارم برمی گردم، پیغام هایم را چک می کنم. با این که همین چند ساعت پیش با جوزف صحبت کردم از این که پیغامی از او ندارم، ناراحت می شوم. می دانم احمقانه است اما این احساسی است که دارم.


 


55:2


صندوق پستی ام را باز می کنم و کارت دعوتی را در آن پیدا می کنم که نویسنده ای برای سخنرانی، میهمانی ترتیب داده است. پیش خودم فکر می کنم حتما یادم باشد از جوزف بخواهم او هم با من بیاید.


 


15:3


به ساعت کامپیوترم نگاهی می اندازم و از این که قرار است تا ظرف کمتر از چهار ساعت جوزف را ببینم هیجان زده می شوم.


 


درباره گزارش افکار ملیسا چه فکر می کنید؟ هنگامی که این فهرست را به زن ها نشان می دهم می گویند: "اوه، خدای من! این دقیقا همان کارهایی است که من می کنم." شاید محتویات و موضوعات افکار برای زن های متاهل یا زن هایی که بچه دارند متفاوت باشد اما فرکانس و تواتر افکار تا حد زیادی مشابه است. این در حالی است که واکنش مردها در مواجهه با این فهرست کاملا متفاوت است.


 


بعضی از آنان فکر می کنند که من با این فهرست با آنها شوخی می کنم و نمی توانند آن را باور کنند. برخی دیگر می گویند: "این ملیسا خانم احتمالا مشکل روانی داره" یا: "فکر می کنم این ملیسا باید کمی هم به فکر زندگی خودش باشد!" این گونه مردها شاید متوجه نباشند که نامزد/ همسر خودشان هم دقیقا به همان میزان به آنها فکر می کنند که ملیسا به جوزف فکر می کند.


 


برای ملیسا مانند بسیاری از زن ها، عشق تم ثابت و همیشگی زندگی شان است. می توان گفت بزرگترین قطعه کیک زندگی شان به عشق اختصاص یافته است. این به ان معنا نیست که ملیسا به شغل یا دیگر نواحی زندگی اش فکر نمی کند. هرگز این طور نیست، او شغلی فعال و برنامه کاری شلوغ و پرمسوولیتی دارد.


 


برای ملیسا (و تمامی زن ها) داستان تنها از این قرار است که وقتی در رابطه ای صمیمی است دنیا را از پشت عینک عشق می بیند. گویی عینکی بر چشم دارد که لنزهای آن عشق جوزف اند و ادراک او از جهان از طریق این لنزهای عشق صورت می گیرد. از دید او یک گزارش تلویزیونی تنها یک گزارش نیست، بلکه موضوعی است که او بتواند بعدها درباره آن با جوزف صحبت کند. یک ترانه پخش شده از رادیو تنها یک ترانه نیست، بلکه چیزی است که خاطرات او با مرد زندگی اش را زنده می کند. از دید او تمشک فقط تمشک نیست، بلکه میوه ای است که نامزدش دوست دارد.


 


خطاب به مردها: لطفا به یاد داشته باشید که این فرایند چنان برای زنها طبیعی است و چنان به صورت بخشی از طبیعت مردها درآمده است که در واقع خودشان از آن آگاه نیستند.


 


در واقع پس از آنکه ملیسا فهرست خود را خواند خود او نیز از این که چقدر به جوزف فکر می کند، متعجب شده بود. به طور معمول این افکار به طرزی ناخودآگاه و خودکار در سر او شناور هستند. اصولا این طریقی است که او روابطش را می بیند و رفتاری است که بدون فکر از او سر می زند و منعکس کننده این اولویت زن ها در رابطه با عشق و زندگی است.


 


مردها و زن ها به دو طریق کاملا متفاوت عشق می ورزند.


 


بعد از سال ها تحقیق و تجربه شخصی به این نتیجه رسیده ام که مرد و زن به دو طریق متفاوت عشق را تجربه می کنند.


 


برای اغلب زن ها عشق واقعیتی بی انقطاع و ممتد است. توجهی مستمر و مداوم که هیچ گاه ناپدید نمی شود، حتی مواقعی که مشغول کار یا انجام وظایفی هستیم که ظاهرا هیچ گونه ارتباطی با عشق ندارند.


 


از طرف دیگر برای اغلب مردها، عشق کلاسه شده و تفکیک شده است. گویی دیداری است با بخشی از وجودشان آن هم گهگاهی و با تعیین وقت قبلی.


 


زن ها نیاز ندارند به وضعیت احساسی تغییر وضعیت بدهند، بلکه همیشه یا اکثر اوقات از پیش در آن هستند. حال چه آنرا ابراز کنند و چه نکنند، برعکس مردها می بایست، عامدانه و به طرزی ارادی به این مد درآیند.


 


بیایید مجددا به داستان برایان، که فکر می کرد احتمالا نامزدش مشکلات روانی داشته باشد، برگردیم. این تفاوت مردها و زنها به خوبی توضیح می دهد که چرا توجه و تمرکز زن به عشق از نظر برایان و بسیاری از مردهای دیگر اضافی و غیرطبیعی است. برایان هرگز نمی تواند تصور کند که به اندازه لوری روی رابطه اش تمرکز داشته باشد. چنانچه بخواهد چنین کند باید بقیه زندگی خود را فراموش کند تا فقط به لوری بپردازد. از نظر او این کار زیادی، نامتعادل، غیرضروری و حتی وسواس گونه است. لذا فرض را بر این می گذارد که چنانچه لوری این گونه به او عشق می ورزد، پس لابد تلاش زیادی را صرف کرده است، بنابراین حتما او غیرطبیعی و نامتعادل است.


 


بسیاری از مردها مرتکب این اشتباه می شوند. آن ها این حالت را در زنان مشاهده می کنند و نمی توانند آن را درک کنند. پیش خودشان چنین فکر می کنند که: "چنانچه از اینجا مانده بودم و از آنجا رانده، کار و زندگی هم نداشتم. آن وقت چنین احساسات و رفتاری می داشتم!"


 


سپس نیز به این نتیجه می رسند که نامزد/ همسرشان از این جا مانده و از آنجا رانده، بی کار و درمانده است که چنین عشق می ورزد و مدام به او فکر می کند.


 


گر چه زنها نمی دانند که این موضوع حقیقت ندارد. در واقع لوری هیچ تلاشی نمی کند، او عاشق است و توجه و تمرکز او بر روی برایان مانند نفس کشیدن برایش طبیعی و خودکار است. او حتی در آن باره فکر هم نمی کند.


 


بلکه برایش اتفاق می افتد. ملیسا هم همینطور. او سعی نمی کند تا به جوزف فکر کند.او به این دلیل به جوزف فکر نمی کند که مشکل دارد یا "بی کار و بی عار" یا "عاطل و باطل" است او به این دلیل مدام به او فکر می کند که روش عشق ورزیدن زن ها همین گونه است.


 


تمثیل کیک عشق، نگرش مردانه و زنانه به عشق را به خوبی به تصویر می کشد. در زیر تمثیل دیگری نیز آورده ام که نشانگر نحوه عملکرد مردها و زن ها در روابطشان است.


 


فرض کنید دایره خودآگاهی مرد و زن را خانه هایی در نظر بگیریم که هر یک اتاق هایی دارند که به موضوعات مختلف اختصاص داده شده باشند، اتاق کار، اتاق تفریح و استراحت، اتاق بدن و ... برای اغلب زن ها هر یک از اتاق ها اتاق عشق نیز هست. حتی چنانچه به عملکردهای دیگری غیر از عشق اختصاص داده شده باشند. گویی که تمامی فضای ذهنی او مختص عشق است: خانه عشق!


 


گرچه برای مردها تنها یک اتاق عشق در خانه فکر و ذهن شان وجود دارد. بنابراین چنانچه قرار باشد به عشق بپردازد، باید اتاق های دیگر را ترک کند. تمثیل اتاق عشق بیان کننده پدیده ای است که در روابط خود به کرات آن را تجربه کرده ام و می دانم که زن های دیگر هم همین طورند.


 


در کنار همسرم هستم و می خواهم به گونه ای رمانتیک با او ارتباط برقرار کنم، اما او پاسخی نمی دهد می دانم مرا دوست دارد. اما نمی توانم درک کنم که چرا از من فاصله می گیرد. وقتی از او می پرسم که آیا اتفاقی افتاده است، پاسخ می دهد: "نه، هیچ اتفاقی نیافتاده است" به تدریج احساس ناراحتی و سرخوردگی می کنم زیرا سعی دارم با او رابطه ای احساسی برقرار کنم اما او همکاری نمی کند.


 


اتفاقی که در اینجا می افتد بدین قرار است که من در خانه عشق خود هستم که پر از اتاق های عشق است و در این بین سعی می کنم با همسرم ارتباط عاطفی و صمیمی برقرار کنم، اما فکر او مشغول پروژه ای است که باید کامل کند. شاید او در اتاق پول ذهنی خود است و درباره سرمایه گذاری هایش فکر می کند. شاید در اتاق استراحت خود است و مشغول تماشای تلویزیون یا گردش در اینترنت است. ناگهان خواسته من این است که با او ارتباط احساسی برقرار کنم که مستلزم آن است که او به اتاق عشق نقل مکان کند تا بتواند در آنجا با من باشد. اما او نمی خواهد به اتاق عشق بیاید زیرا در اتاقی دیگر از ذهنش کار دارد.


 


البته، چنانچه مفهوم اتاق عشق را درک نکنم دلیل این را درک نخواهم کرد که چرا در آن لحظه همسرم به لحاظ احساسی در دسترس نیست و چنان به نظر خواهد رسید که او مرا پس زده است.


 


بدترین قسمت داستان این است که چون همسرم در اتاق عشق خود حضور ندارد، تلاش من مبنی بر ارتباط احساسی با او، به او این احساس را خواهد داد که دارم او را کنترل می کنم یا به او می گویم چه کار بکند یا چکار نکند.


 


بنابراین هنگامی که از همسرم می پرسم: "چه اتفاقی افتاده است؟" او این سوال مرا چنین ترجمه و تعبیر می کند که به او گفته ام: چرا در اتاق عشق نیستی؟ چرا همین الان همه چیز را ول نمی کنی و به اتاق عشق نمی آیی تا بتوانیم کمی آنجا با هم رمانتیک باشیم؟"


 


این موضوع توضیح دهنده انواع پاسخ های مختلفی است که از مردها می گیریم: پاسخ هایی از قبیل: ناراحتی جزئی و خفیف، بی حوصلگی و بالاخره هم عصبانیت و قهر کردن.


 


در چنین مواقعی که سعی داریم لحظاتی رمانتیک خلق کنیم و به او عشق بورزیم، آنچه عملا اتقاق می افتد این است که او احساس می کند سعی داریم او را از یک ناحیه خودآگاهی بیرون ببریم و به زور او را به اتاق عشق بکشانیم!!


 


اخیرا با همسرم به تعطیلات کوتاهی رفتیم و اوقات بسیار خوب و رمانتیکی داشتیم. روزی که قرار بود برگردیم بسیار احساس نزدیکی می کردیم، در این باره صحبت کردیم که چقدر به ما خوش گذشته است. چند ساعت بعد به فرودگاه رفتیم تا به شهر خودمان برگردیم. بعد از این که چمدان هایمان را تحویل دادیم احساس کردم شوهرم کمی در خودش فرو رفته است و از من فاصله گرفته و دیگر مانند آن روز صبح پیش از این که به راه بیفتیم به من پاسخ نمی دهد.


از او پرسیدم: "آیا اتفاقی افتاده است؟"


 


پاسخ داد: "نه." من مطمئن بودم که چیزی تغییر کرده است. گرچه نمی دانستم که چه چیزی. کمی مضطرب و نگران شدم. مگر چه اتفاقی افتاده بود؟ از او پرسیدم که مبادا در پرواز اولمان حالش بده شده باشد. یا شاید هم انتظار پرواز برای پرواز بعدی حالش را بد کرده بود. اما هر چه بیشتر تلاش می کردم تا او را به حرف بیاورم از من دورتر و دورتر می شد. هنگامی که نهایتا شب به خانه رسیدیم احساس خیلی بدی داشتم.


 


روز بعد، همه چیز مجددا خوب و عالی بود. اما من هنوز گیج بودم. مگر دیروز چه اتفاقی افتاده بود که چنان احساس بدی را میان ما تولید کرد؟ سپس ناگهان متوجه موضوع شدم. هنگامی که با همسرم در تعطیلات و در هتل بودیم تمام مدت او در اتاق عشق ذهنش بود. چرا که هیچ کار یا مسوولیتی نداشت. لذا توانسته بود به راحتی به آن بخش از ذهن خود برود. جایی که بتواند احساسی رمانتیک باشد.


 


سپس در راه برگشت به خانه بدون این که متوجه آن شده باشم اتاق عشق را ترک گفته بود و به اتاق مسافرت نقل مکان کرده بود. جایی که بتواند به تاکسی گرفتن، کارهای مربوط به فرودگاه از جمله بلیط و تحویل چمدان ها و صف های طولانی، پیدا کردن درب های خروج و سالن های انتظار و ... بپردازد.


 


من نیز مانند او به جزییات سفر توحه داشتم و به آن اتاق رفته بودم اما از آنجایی که زن بودم همچنان در اتاق عشق نیز بودم و در همان حال که منتظر پرواز بعدی بودیم همچنان با او درباره کارهای رمانتیکی که در سفر کرده بودیم صحبت می کردم و سعی داشتم فضای احساسی سفر را همچنان حفظ کنم غافل از اینکه او ساعت ها پیش اتاق عشق را ترک گفته بود! تعجبی نیست که احساس ترک شدگی و تنهایی می کردم. او دیگر در اتاق عشق همراهم نبود. کاملا طبیعی بود که احساس ناراحتی کند زیرا من به این تمایل او مبنی بر تغییر وضعیت احساسی احترامی نگذاشته بودم.


 


آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:


 


هنگامی که زنی سعی در برقراری ارتباط احساسی با شما دارد، ممکن است متوجه نباشد که شما در اتاق عشق ذهنی خود نیستید.


 


راه حل:


 


هنگامی که نامزد/ همسر شما در اتاق عشق ذهنی شما به دنبال شما می گردد و شما در آن جا حضور ندارید یا سعی می کند تا در آن اتاق حضور به هم رسانید با ملایمت به اطلاع او برسانید که در اتاق دیگری هستید.


 


هنگامی که زنی در اتاق عشق ذهن شما را می زند دوست دارد شما را در آنجا پیدا کند. هنگامی که اتاق را خالی می بیند سر در گم می شود و می رنجد. گویی که او را بی اطلاع جا گذاشته اید و از آنجا رفته اید. هنگامی که گیج شده است و از شما می پرسد: " آیا اتفاقی افتاده است؟" به خود یادآوری کنید که احتمالا در اتاق عشق نیستید در حالی که او در اتاق عشق خود است. او برای آن که شما آنجا نیستید شما را سرزنش نکرده است یا از شما انتقاد نمی کند. او تنها سعی دارد با شما ارتباط برقرار کند اما شما را آنجا پیدا نمی کند.


 


در این گونه مواقع یکی از این دو را انتخاب کنید:


 


1- می توانید سریعا سری کوتاه به اتاق عشق بزنید و در صورت امکان یک دقیقه در وضعیت احساسی قرار بگیرید و او را در آغوش بگیرید و جمله ای محبت آمیز به او بگویید.


 


2- می توانید به او اطلاع دهید که فعلا در اتاق دیگری هستید و مثلا مشغول فکر کردن به کار خود یا رانندگی یا کار با کامپیوتر خود هستید و این که بعدا او را در اتاق عشق ملاقات خواهید کرد.


 


این راه حل را به بسیاری از زوج ها توصیه کرده ام و آن ها نتایج فوق العاده ای را گزارش داده اند.


 


اخیرا مردی به من گفت که روشی سریع از ارتباط کلامی با زنش را به کار می برد که به آنان امکان داده است در اسرع وقت به اطلاع یکدیگر برسانند در کدام وضعیت احساسی قرار دارند. هنگامی که زن تلاش می کند ارتباط احساسی - عاطفی برقرار کند همسرش از او می پرسد: "عزیزم، آیا الان در اتاق عشق هستی؟" تا آنکه زن پاسخ مثبت می دهد و می گوید: "بله" و از قضا مرد در اتاق عشق حضور ندارد لذا با مهربانی می گوید: "اما من الان در اتاق عشق نیستم، از اینکه سری به اینجا زدی از تو متشکرم. بعدا به تو ملحق می شوم!"


 


این تنها چیزی است که زن نیاز دارد بشنود: این که شوهرش تلاش او مبنی بر ارتباط احساسی و نزدیکی را قدر دانسته است و چنانچه فعلا آن گونه پاسخ نمی دهد که مطلوب اوست، به این دلیل نیست که اتفاقی افتاده یا از چیزی ناراحت است، بلکه تنها از آن روست که در اتاق دیگری مشغول کار دیگری است.

رازهایی که زنان متأهل باید آن را بدانند!

محمد هادی مؤذن جامی در وبلاگ شخصی‌اش نوشت: قفل دل همسرتان با این کلیدها باز می شود! احترام گذاشتن به یکدیگر در حضور دیگران، قدردانی کردن، "انعطاف پذیری" در رفتارتان، گوش کردن به حرف های دیگر و ایده پردازی در خلاقیت در زندگی از اصل های داشتن یک زندگی مشترک به دور از تنش محسوب می شوند. بررسی ها نشان می دهند، زنان از همان بدو تولد نقش پر رنگی را در زندگی مردان ایفا می کنند و در شکل دهی و شخصیت و انتخاب درست مسیر و حتی موفقیت هایشان نقش زیادی دارند و پژوهش های جدید محققان نشان می دهد مردان بدون مادر، خواهر و همسر خوب موفق نمی شوند. گفتنی است مردان و زنان با احترام گذاشتن متقابل به یکدیگر می توانند "اعتماد به نفس" را در هم افزایش دهند و اگر می خواهید همیشه شریک زندگی تان را شاد و خوشحال نگه دارید در حضور دیگران از توانایی های او تعریف و تمجید کنید. نتایج مطالعات نشان می دهند خانم ها و آقایان باید قانون های مورد نظر خودشان را در زندگی مشترکشان بر روی کاغذ ثبت کنند و همواره بر روی آن ها برای به وجود نیامدن اختلاف در زندگی بحث و نظر خواهی کنند. پشت ظاهر آرام و مهربان مردان چه می‌گذرد؟ کشف شخصیت واقعی مردها بدون نقاب و رسیدن به واقعیت طرف مقابل از دغدغه‌های قدیمی و همیشگی خانم ها بوده و هست. شناخت عمقی مردان مشکلات و سوءتفاهم‌های‌تان را کم می‌کند و باعث برقراری رابطه بهتر بین شما می‌شود. کشف رازهایی از دنیای پر پیچ و خم مردان و توجه به آنها نه تنها به شما در تصمیم‌های‌تان کمک می‌کند بلکه با نگاهی تازه شما را وارد افکار و سیاست‌های مردانه می‌کند.حالا اگر روی معنی کارها و اخلاق همسرتان حساس شده‌اید چند نکته ساده اما اساسی در مردان را بشناسید. کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است! همه ما فکر می‌کنیم وقتی همسرمان با جزئیات تمام برای‌مان تعریف می‌کند که کجا بوده ‌است و چه کرده است یعنی هیچ چیزی را از ما پنهان نکرده و با ما روراست است و می‌توانیم خیال‌مان راحت باشد اما باید بدانید که کاملا در اشتباه هستیم، چون وقتی او خیلی به تعریف جزئیات می‌پردازد یعنی در حال پنهان کردن موضوعی است و می‌خواهد با تعریف داستانی طول و دراز موضوع اصلی را پنهان کند. نشانه‌ای ‌مهم که می‌تواند عدم صداقت را نشان دهد زمانی است که شروع به تعریف کردن داستانی می‌کند و در آن بیشتر به جزئیات بی‌اهمیت می‌پردازد و مدام از موضوع اصلی طفره می‌رود، باید بدانید در این مواقع احتمالا در حال پنهان کردن موضوعی است، به‌خصوص اگر هنگام صحبت مدام مکث کند، چون در حال ساختن یک واقعیت خیالی است در این مواقع شما می‌توانید با سؤال کردن او را تا حدی مجبور به گفتن حقیقت کنید. اگر کمی با خود فکر کنید به این نتیجه می‌رسید که وقتی خودتان هم در حال گفتن حقیقت و تعریف کردن یک واقعه خاص هستید خیلی به جزئیات نمی‌پردازید. احساسات‌تان را کنترل کنید! شاید همسرتان خیلی گرفتار باشد، همیشه سرکار است و شما خیلی کم او را می‌بینید، این موضوع به خودی خود اصلا شک‌برانگیز نیست ولی زمانی که همسرتان یکباره و به طور ناگهانی و بدون اینکه سابقه داشته باشد شروع به خریدن کادوهای خیلی گران​قیمت برای شما می‌کند، زمین و زمان را برای‌تان فرش قرمز پهن می‌کند تا حواس​تان از همه چیز دور باشد به این مسئله فکر کنید که شاید او دچار عذاب وجدان شده‌ است و می‌خواهد به نوعی جبران کند (البته این مسئله همیشه صدق نمی‌کند). گاهی نیز پیش می‌آید که همسر بی‌اعتنای شما ناگهان بیش از حد مهربان می‌شود و بیش از اندازه به شما توجه نشان می‌دهد همه اینها می‌تواند نشانه‌ای از احساس گناه او باشد بنابراین بهتر است در این مواقع در رفتارهای او دقیق شوید تا متوجه شوید واقعا چرا ناگهان اینقدر مهربان شده و آیا به راستی دچار تحول شده یا... اگر شما آدم ساده‌ای باشید از چاپلوسی طرف مقابل خوشحال خواهید شد و همین رضایت خاطر شما نقطه آغاز شکست شما خواهد بود ولی اگر باهوش و زیرک باشید چاپلوسی او در برابر شما اذیت‌کننده نیز هست. نحوه روبه‌رو شدن با اینگونه افراد بسیار ساده است به این ترتیب که از کنارشان به گونه‌ای بگذرید که انگار چیزی نشنیده‌اید و با لبخند ساده‌ای پاسخگوی او باشید، چرا که در نهایت شما برنده‌اید اگر عقل را به همراه زیرکی و حربه‌های مخصوص خودتان به‌کار گیرید. یادتان باشد احساسات شما به حد کافی زیاد هست در مواقعی آن را به کار گیرید که ضروری باشد نه در همه موارد. آنها سریع گیج می‌شوند! مردان مدت زیادی را در دایره خشم خود از شما باقی می‌مانند اما به محض اینکه بهتر شدند ناراحتی شما و کش و قوس‌های بحث بین‌تان را تاب نمی‌آورند. اگر زنی شناخت کافی روی مرد‌ها داشته باشد این احساس ناراحتی را با صبوری تحمل می‌کند تا همسرش هم بتواند عبور موفقی از بحران یا ناراحتی پیش آمده، داشته باشد. مردها حین صحبت سکوت می‌کنند تا احساس‌شان را نظم دهند. مردها هدف مدار هستند و در آن واحد می‌توانند به یک موضوع توجه کرده و در مورد آن حرف بزنند. اما زن‌ها دایره‌وار فکر می‌کنند و در آن واحد می‌توانند در مورد چند مسئله حرف بزنند. اما این کار مردها را گیج می‌کند. مردها نیاز دارند که احساس کنند، کارها را درست انجام می‌دهند بنابراین وقتی شما صحبت‌شان را قطع می‌کنید گویی به آنها گفته‌اید باز هم داری اشتباه می‌کنی! پس من تو را متوقف می‌کنم. این مسئله شاید به سرعت بین شما فراموش شود اما پس ذهن مردها را نمی‌توان به سادگی به حالت قبل برگرداند. ما مردان قصه خودمان را داریم! مرد‌ها با بیان نکردن احساسات یا مشکلات‌شان، اعتمادبه‌نفس بیشتری پیدا می‌کنند. مرد‌ها فکر می‌کنند اگر بعضی مشکلات را با همسرشان در میان نگذارند و یک‌تنه آن‌ را حل کنند، مردانگی‌شان بیشتر می‌شود. آنها دوست دارند گاهی ژان‌وال‌ژان زندگی شما باشند. برای حل یک مشکل بزرگ دیر به خانه بیایند و به شما بگویند که سر کار بوده‌اند. به یکی از دوستان‌شان پول قرض بدهند و به شما بگویند که نمی‌دانند چرا از حساب‌شان پول کسر شده و حتی برای خرید یک هدیه مرخصی بگیرند و به شما بگویند سرکارند. اگر به مرد‌تان اعتماد دارید، همیشه به حیطه خصوصی‌اش وارد نشوید و بگذارید با این تصور که بخشی از زندگی و اتفاقاتش را به تنهایی مدیریت می‌کند،‌ احساس بهتری پیدا کند. بعید نیست که شما باتوجه به شناختی که از او دارید همه این پنهان‌کاری را کشف کنید اما نباید به او بگویید که سر از پنهان‌کاری‌هایش درآورده‌اید. اینها چیزهایی نیست که در ظاهر مردها به سادگی کشف کنید بلکه افکاری مردانه است که در ژن آنهاست و تا ابد هم این قسمت از زندگی‌شان را با شما قسمت نمی‌کنند. مردها از اینکه درقبال چیزی تعهد کلامی بدهند، بیزارند بنابراین تمام تلاش شما برای شنیدن پاسخی روشن از او با شکست مواجه می​شود. آن دسته مردانی که به هیچ چیز پاسخ روشنی نمی‌دهند همیشه در پس پرده‌ای از ابهام باقی می‌مانند. آنها شخصیتی آزارگر دارند و شما هرگز نخواهیدفهمید چه در افکارشان می‌گذرد یا چه احساسی دارند. این‌طور نیست که اصلا با شما حرف نزنند نه، آنها با شما صحبت می‌کنند، اما مشکل این است که هرگز پس از آنکه صحبت‌هایشان تمام شد، نمی‌توانید بگویید به شما چه گفته اند. آقای اسرارآمیز متخصص صحبت کردن و ارتباط برقرار کردن بدون دادن کمترین اطلاعات است. رازهایی در مورد مردها که آقایان دوست دارند خانم ها بدانند روانشناسان در مطالعه نقش های هر جنس، به نکات و نتایجی رسیده اند و رازهای آقایان را مشخص کرده اند. رازهایی که آنها دوست دارند خانم ها در مورد آنها اطلاع داشته باشند. ۱. آقایان با اعمالشان می گویند "دوستت دارم" بعضی آقایان ترجیح می دهند نه با حرف بلکه با عمل نشان دهند که دوستتان دارند. آنها با تعمیرات وسایل در خانه، تمیز کردن حیاط یا حتی بیرون گذاشتن سطل آشغال یا هر کاری که خانه را برایتان تبدیل به جای بهتری کند، می گویند "دوستت دارم". ۲. فعالیت های مشترک، پیوندهای محکمتری را رقم می زنند. آقایان با انجام کارهای مشترک با طرف مقابلشان و نه فقط با در میان گذاشتن افکار یا احساساتشان، روابط خود را محکم تر می کنند. برای بسیاری از آقایان ورزش باعث می شود که با طرف خود صمیمی تر شوند. ۳. آقایان تعهد را جدی می گیرند. آقایان به ترسیدن از تعهد مشهور هستند. ولی شواهد نشان می دهد که آنها تعهد را جدی می گیرند. آنها زمان طولانی تری متعهد می مانند زیرا می خواهند مطمئن شوند که تا ابد روی عرشه کشتی زندگی مشترک می مانند. در یک تحقیق در مورد آقایانی که در حال حاضر متأهل هستند، ۹۰ درصد آنها اعلام کردند که اگر به گذشته برمی گشتند با همین فرد ازدواج می کردند. ۴. او واقعاً گوش می دهد. شما وقتی به حرف های کسی گوش می دهید شاید لابلای حرف های او "بله"، "درسته" و از این حرف ها بگویید. بدین ترتیب نشان می دهید که به حرف های او گوش می کنید. ولی بعضی ها اینطور نیستند. چون مردی هیچ حرفی نمی زند دلیل نمی شود که اصلاً به شما گوش نمی کند. او ترجیح می دهد در سکوت به شما گوش کند و در مورد حرف هایتان فکر کند. ۵. آقایان به زمان مخصوص به خودشان نیاز دارند. با آنکه فعالیت های مشترک از اهمیت بالایی برخوردارند، ولی آقایان به زمانی مختص خودشان نیاز دارند. موضوع مورد علاقه آنها هرچه باشد، از گلف گرفته تا باغبانی، بدنسازی و غیره، باید آنها را تشویق کنید که سرگرمی هایشان را دنبال کنند و شما هم زمانی را برای خودتان داشته باشید. وقتی هر دو طرف زمانی را فقط به خودشان اختصاص دهند، چیزهای بیشتری برای همدیگر خواهند داشت. ۶. آقایان از پدرانشان یاد می گیرند. اگر می خواهید بدانید مرد موردنظرتان در رابطه اش چطور عمل خواهد کرد، باید پدرش را بشناسید. اینکه آنها با هم چه رفتاری دارند و رفتار پدر طرفتان با همسرش چطور است، به شما نکاتی در مورد رفتار همسر آینده تان با شما یاد خواهد داد. ۷. آقایان زودتر از خانم ها بی خیال می شوند. خانم ها مدت زمان طولانی تری نسبت به آقایان تجربیات بد و منفی خود را به یاد خواهند داشت و استرس، اضطراب و غم را زود فراموش نمی کنند. در مقابل، آقایان کمتر روی رویدادهای ناخوشایند می مانند و سعی می کنند زود آنها را فراموش کنند. بنابراین وقتی شما سعی می کنید در مورد بحث دیشب سر حرف را باز کنید، همسرتان آن را کاملاً فراموش کرده است. ۸. آنها به سپاسگزاری پاسخ می دهند. نشان دادن مراتب سپاسگزاری از او در نحوه برخورد و رفتار او تأثیر بسیار بزرگی می گذارد. مطالعات نشان داده اند که پدران وقتی همسرانشان از کمک آنها سپاسگزاری می کنند، بیشتر به آنها کمک می کنند. ۹. آقایان ایما و اشاره و کنایه های شما را درک نمی کنند. آقایان ممکن است سیگنال هایی مانند لحن حرف زدن یا ایما و اشاره های شما را متوجه نشوند. به خصوص اینکه آنها از روی چهره شما نمی توانند غمگین بودنتان را تشخیص دهند. اگر می خواهید پیام خود را به او برسانید، باید مستقیماً در مورد پیامی که می خواهید بدهید، حرف بزنید. ۱۰. آقایان همیشه آمادگی رابطه جنسی را ندارند. بر خلاف تصور خانم ها، آقایان همیشه حوصله رابطه جنسی را ندارند. آنها اغلب تحت فشار استرس کار، خانواده و پرداخت قبض ها هستند. استرس تمایل فرد به رابطه جنسی را از بین می برد. اگر همسرتان حاضر به رابطه جنسی نیست، دلیلش این نیست که دیگر شما را دوست ندارد، او فقط خسته است و روز سختی را پشت سر گذاشته است. رازهای مردانه را بشناسید! در کانون خانواده آنچه که باعث تداوم و بقای صمیمیت می گردد رفتارها و اعمال زن و مرد نسبت به هم است. در این میان نقش یک زن می تواند در ایجاد فضایی دلپذیر و جذاب بسیار مهم و قابل توجه باشد. اگر چه ازدواج آسان نیست اما استمرار و تداوم آن بسیار مشکل تر و سخت تر است، اما در این گزارش به آنچه که زنان باید از مردان و زندگی مشترک خود بدانند می پردازیم. شناخت روحیه مردان نه تنها مشکلات زوجین را کم می کند بلکه باعث برقراری رابطه بهتر بین آنها می شود. همه خانم‌ها دلشان می‌خواهد قلب شوهرشان را کاملا تسخیر کنند و از او حرف‌های حق‌شناسانه و محبت‌آمیز بشنوند، اما اغلب آنها گاه و بیگاه دچار امواج خشم، بی‌احساسی، بی‌حوصلگی و کم‌توجهی شوهرانشان می‌شوند. روانشناسان و مشاوران خانواده اعتقاد دارند که آقایان، پیام‌هاى دیدارى را دریافت مى‌کنند و خانم‌ها پیام‌هاى شنیدارى را دوست دارند. لذا بهتر است برخی از رازهای درونی مردان را بشناسید تا بتوانید برای آنها زنی ایده آل و جذاب باشید: در نظر داشته باشید مردها طوری با شما رفتار می کنند که خودتان به آنها اجازه می دهید، سعی کنید، تماس های مکرر با همسر خود را فراموش کنید ، همیشه در دسترس بودن خانم ها خوب نیست. بسیاری از زنان فکر می کنند که برای اینکه مردی عاشقشان شود باید مانند یک سوپرمدل باشند. اما واقعا اینگونه نیست اگر چه به زیبایی بهای بسیاری می دهند اما اصلا آن چیزی نیست که زنان انتظارش را دارند. مردان انتظار ندارند که زنان شان مانند زنان و مانکن های مجلات باشند.زن زندگی باشید و با اخلاق زیبا مرد را نگهدارید. مردان از زنان با نشاط و با روحیه خوششان می آید. پس سعی کنید شادمانی را به زندگی خود راه دهید. زنانى که همیشه شاد هستند و در مورد خود احساس خوبى دارند، بیشتر مورد توجه همسرشان هستند و از جذابیت بیشترى برخوردارند. مردان دوست دارند همسران قدرشناسی داشته باشند؛ وقتی شوهرتان خسته از کار روزانه به خانه برمی‌ گردد به استقبالش بروید و با خوشرویی از او پذیرایی کنید و هنگام رفتن به سر کار او را بدرقه کنید. وسایل او را از دستش بگیرید و از خریدهایش تعریف کنید. یکی از خصایص بارزی که می تواند احساس رضایتمندی را در کانون خانواده حاکم کند، قناعت است تلاش کنید قانع و راضی باشید. مردها معتقدند: خانم ها زیاد حرف می زنند یا بسیار غرغر می زنند، پس ثابت کنید اینگونه نیست. مردان از این خصیصه خوششان نمی‌آید، سنجیده و بجا سخن بگوید و غر نزنید، تلاش کنید چیزی هایی که برای همسرتان تعریف میکنید تکراری نباشد اگر می خواهید شوهرتان را اسیر کنید از ابراز احساسات غافل نشوید؛ البته نه تنها با رفتارها و گفتار کلیشه ای. انعطاف پذیر باشید. مردان معمولا نیاز خود به نوازش و توجه را بر زبان نمی آورند. مردان بیشتر از آنکه به جا، مکان یا غذا بهاء بدهند، به مسائل جنسی اهمیت می دهند. بنابراین ریشه مشکلات خانوادگی را باید در خلوتگاه آنها یافت! مردان دوست دارند بیش از همسر خود در آمد داشته باشند زیرا به آنها احساس قدرت و امنیت می دهد. مرد ها دوست دارند تا جایی که ممکن است وسایل راحتی فکر و جسم آنها در خانه فراهم باشد. مردان ترجیح می دهند درمورد احساساتشان غیر مستقیم صحبت کنند. هیچ مردی از زن خود فقط نوازش طلب نمی کند، اما شما اگر واقعاً زندگی و همسر خود را دوست دارید حتما این کار را انجام دهید. غرور برای مردان اهمیت زیادی دارد و به هر طریقی اگر غرور او را بشکنید، او را از دست خواهید داد. شاید عجیب باشد ولی خیلی شنیده می‌شود که مردان، زنان باهوش را دوست ندارند و دلشان می‌خواهد همسرشان نسبت به آنان معلومات کمتری داشته باشند. این موضوع به آنان حس بهتری می‌دهد و برعکس این موضوع حس حسادت و رقابتشان را برمی‌انگیزد. بنابراین جلوی آنها ابراز فضل نکنید و تا جایی که می‌ توانید با وجود توانایی جسمی و فکری از آنان کمک بخواهید. به همسرتان احترام بگذارید و به جای رقیب درست کردن برای او از او تعریف و تمجید کنید. مردها دوست ندارند که زن ها آنان را سرزنش کنند و راه درست را به آنان نشان دهند. به زن اندرز دهنده نیاز ندارند. گاه زن‌ها اشتباهات مردها را به آن‌ها گوشزد می‌کنند. این کار به خصوص اگر در مقابل دیگران انجام شود فاجعه است. اگرچه مردان سعی می کنند در بسیاری از فعالیت های خانواده مشارکت کنند. اما همه آنها نیاز دارند، زمانی مخصوص خود داشته باشند، به مرد ها فرصت بدهید، به مردها آزادی عمل بدهید، بگذارید به آنچه دوست دارند، دست پیدا کنند آنها را تشویق کنید مسافرت بروند و تفریح کنند، با دوستان خود باشند و یادی از دوران مجردی و کودکی خود کنند. هیچگاه همسر خود را با مردان دیگر مقایسه نکنید، او را سرزنش نکنید یا نقاط ضعف و منفی همسرتان را مدام به رخ او نکشید، تنها او را سلطان قلب خود و مردان دیگر بدانید و این را هم باور داشته باشید. در ناراحتی‌هایش شریک شوید و شنونده خوبی باشید و پند و اندرز دادن را کنار بگذارید و از گفته‌هایش سوء استفاده نکنید. آشپزخانه پر رونقی داشته باشید و اگر می‌خواهید از شوهرتان کمک بگیرید از کارهای ناشیانه‌اش ایراد نگیرید و هر کار خوب او را تحسین کنید تا برای انجام بقیه کارها، ترغیب شود. شوهرتان را اینگونه شیفته خود کنید! شروع یک رابطه جدید همیشه بهترین قسمت آن است. آن شور و هیجان اولیه هیچوقت تکرار نخواهد شد. اما آیا می توانید کاری کنید که آن شور و شوق را برای همیشه نگه دارید؟ آیا می توانید کاری کنید که هر روزی که می گذرد بیشتر دوستتان داشته باشد؟ چطور می توانید کاری کنید که همیشه به شما فکر کند؟ شاید چشمش را گرفته باشید، اما آیا می توانید مطمئن باشید بطور دائمی مال شما شود؟ چطور می توانید کاری کنید که همیشه شما را بخواهد و برای آنچه که هستید دوستتان داشته باشد؟ مردها تک بعدی تر از زن ها هستند. یا شاید هم چیزها را آنطور که ما می بینیم نمی بینند. در زندگی مردها هر موقعیت نمی تواند میلیون ها جایگزین یکسان داشته باشد. برای آنها، زنگ نزدن شما خیلی ساده به این معنی است که سرتان شلوغ است و هیچوقت تصور نخواهد کرد که علاقه ای به او ندارید. بنابراین کار شما این است که او را مجذوب خود نگه دارید و کاری کنید که همیشه شما را بخواهد. با چه سلاحی؟ با اعتمادبه نفس و کنترلتان. ما به شما می گوییم چطور او را بدون هیچ تلاشی مجذوب خودتان نگه دارید. 1 - سر خود را شلوغ کنید هیچوقت نباید طوری نشان دهید که انگار نشسته اید کنار تلفن و منتظر زنگ او هستید، حتی اگر واقعاً اینطور باشد! برای اینکه حواستان را پرت کنید، بیرون بروید، با دوستانتان معاشرت کنید، سرگرمی برای خود داشته باشید. و دقت کنید که حتماً او از فعالیت های شما باخبر باشد و بداند که سرتان شلوغ است. این کار نه تنها او را مجذوب شما نگه می دارد، باعث می شود وقتی برای او وقت می گذارید کلی متشکرتان باشد! 2 - هیچوقت نشان ندهید که اذیت می شوید بزرگترین اشتباهی که اکثر خانم ها مرتکب می شوند این است که مدام شکایت می کنند که « چرا دیشب \ دیروز\ فلان موقع به من زنگ نزدی؟ » اینجور سوال ها به جای اینکه باعث شود بیشتر دوستتان داشته باشد، فقط او را دورتر می کند. اینکه بگویید، « قبلاًها اینکار را می کردی » حتی اوضاع را بدتر هم می کند. یادتان باشد، مردها از سوال و جواب کردن در رابطه متنفر هستند. در ابتدای هر رابطه، شور و هیجان در بالاترین حد است و این باعث می شود همیشه دنبالتان باشد. اما رابطه هم مثل هر چیز دیگری پیش می رود و به مرحله ای می رسد که هر دوی شما با هم راحت تر می شوید و این یعنی لازم نیست دیگر هر چند ساعت یکبار به هم زنگ بزنید تا احساس کنید هم را دوست دارید. 3 - احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید اگر می خواهید بدانید که چطور او را همیشه مجذوب خودتان نگه دارید، لباسی بپوشید که خودتان از آن خیلی خوشتان می آید و احساس می کنید جذاب می شوید. وقتی خودتان احساس جذاب بودن کنید، مطمئن باشید در ظاهرتان تاثیر می گذارد. 4 - به ظاهرتان توجه کنید شاید سطحی به نظر برسد اما برای گذاشتن اولین تاثیر یا تاثیرات بر روی طرف مقابل الزامی است. خیلی باید از رابطه تان بگذرد تا بگذارید شما را در لباسی معمولی یا بدون آرایش ببیند. 5 - پیشقدم شوید سرسخت بودن را فراموش کنید و خیلی وقت ها خودتان پیش قدم شوید. اما نباید این کار را همیشه تکرار کنید. برای اینکه او را همیشه مجذوب خودتان نگه دارید، باید علایق او را در نهایت نگه دارید. پس برایش یادداشت بگذارید و از او بخواهید که در فلان روز همدیگر را ملاقات کنید. 6 - به غریزه اش رسیدگی کنید این کاملاً بدیهی است. با تحسین کردن او، چه از ظاهرش و چه از شخصیتش، ایجاد ارتباط چشمی و نگاه های نافذ، احساساتش را شکوفا کنید. ممکن است مردی به شما بگوید که به کمی فضا نیاز دارد و اینکه دوست دارد بدون اینکه به نامزدش فکر کند، زمانی را به خود و دوستان هم جنس خود اختصاص دهد اما این همیشه درست نیست. می توانید این را پذیرفته و بگذرید. و یا کاری کنید که بدون اینکه حتی از او بخواهید، شما را بخواهد و همیشه دنبالتان باشد. فقط کافی است که دختری با اعتماد به نفس به نظر برسید و طوری وانمود کنید که خیلی به حضور او نیاز ندارید. اگر این نکات را رعایت کنید، خیلی زود می بینید که چطور او را شیفته خود می کنید و همیشه به دنبال خود می کشانید. چهار حرف راستی که بهتر است به شوهرتان نگویید! در زندگی زناشویی هم، مثل همه موارد دیگر، بی شک راست باید گفت و جز راست نباید گفت. این درست؛ اما هر راست را باید گفت؟ بنا بر این گزارش، برخی روان شناسان معتقدند، زن باید از برخی از سخنان راست که شوهرش را آزرده خاطر می کند بپرهیزد. ۴ مورد از این راست های شوهر آزار بدین قرار است: ۱- فلانی که اومده بود خواستگاریم خیلی مهربون بود. هر عاقلی می گوید، حرف شما درست است؛ چون هر آدمی حسنی دارد؛ اما زخم این سخن در وجود شوهر شما التیام ناپذیر است. ۲- بدم میاد ازت. طبیعی است که هر رابطه ای پست و بلند دارد، اما وقتی حالتان بد می شود، جملاتی از این قبیل فقط رابطه شما را برای مدتی خراب می کند و دیگر هیچ. ۳- چکار داری؟ بیان گذشته، آن هم با جزئیات و موبه مو، آن هم برای آدم مو از ماست کش، کاری کشنده است؛ اما پنهان کردن گذشته و سانسور آن هم زندگی خراب کن! ۴- از اون آبجی ات متنفرم. افکار منفی خود را درباره افراد برای خود نگه دارید. بخصوص اگر این افکار درباره دوستان یا بستگان شوهرتان باشد. سودی که ندارد هیچ، زندگیتان را هم تلخ نمی کند. آری جز راست نباید گفت؛ اما هر راست نشاید گفت .البته دروغ گفتن حتی اگر کوچک باشه بنیان خانواده رو نابود می کنه... با این ترفند شوهرتان را عاشق و دیوانه خود کنید! اغلب ما گمان می کنیم که آن ها ذاتا همین طور هستند و با چنین شخصیتی به دنیا آمده اند و به همین دلیل هیچ کاری برای تغییر این جنبه از شخصیت شان نمی توانیم بکنیم اما کمی بیشتر به این موضوع فکر کنید. شاید دلیل این که شما و همسرتان نمی توانید در مورد احساسات با هم حرف بزنید شخصیت او نباشد بلکه باورهای نادرست شما چنین فاصله ای را میان تان ایجاد کرده است. تا زمانی که شما فکر می کنید صحبت کردن از احساسات برای یک مرد، یک مشکل بزرگ است، قطعا نمی توانید آن طور که باید به او نزدیک شوید و با نفوذ کردن در احساساتش حرف دلش را هم بشنویدمرد ها هم در مورد احساسات شان حرف می زنند و هم با زبان بی زبانی آن را به ما نشان می دهند. فقط کافی است، زبان شان را بشناسید تا حرف دل شان را بفهمید. به این 9 توصیه عمل کنید. نتیجه اش را خیلی زود خواهید دید. زن زندگی باشید تا حسش را به شما بگوید یک مرد برای این که از احساساتش حرف بزند، باید در مقابل همسرش احساس امنیت کند. او باید فکر کند، احساساتش برای شما ملموس و قابل پذیرش است و بدون این که در موردشان قضاوت کنید آن ها را می شنوید. در بسیاری مواقع مرد ها فکر می کنند، با همسرشان زبان مشترکی ندارند و حرف زدن از احساسات شان به قیمت یک سوء تفاهم بزرگ تمام می شود. به همین دلیل آن ها تا نشانه های درست نبودن این موضوع را در شما و زندگی شان نبینند، از آنچه درون شان می گذرد حرف نمی زنند. صادقانه بشنوید ممکن است شما احساسات خصمانه تان را پنهان کنید و در لحظه ای که او از احساساتش حرف می زند وانمود کنید که درکش می کنید و همه چیز برای تان قابل پذیرش است اما باید بدانید که این بدترین راه است. اگر او بفهمد که همدردی شما صادقانه نیست و قضاوت دیگری روی حرف های او دارید اما نشان نمی دهید، قطعا از آن به بعد روی احساساتش سرپوش خواهد گذاشت. او این نقاب دروغین را روی صورت شما تشخیص خواهد داد و به محض دیدنش از شما فاصله خواهد گرفت. به جای این کار، اجازه بدهید که او حتی آسیب پذیری تان را ببیند و به جایش نوعی حس اعتماد را در شما تشخیص دهد. رفتارهایش را تحلیل کنید مردها ترجیح می دهند، احساسات شان را از طریق حرکات و رفتار های شان به شما نشان بدهند، نه این که بگوییم هیچ وقت از زبان یک مرد « دوستت دارم » را نمی توانی بشنوی اما اگر فکر می کنید او قرار است هر روز با یک دسته گل به خانه بیایید و بعد از سلام این جمله را بگوید در اشتباهید. اگر همسرتان عاشق تان باشد، در بیشتر شدن تلاش و انگیزه اش برای پیشرفت، حمایت کردن و مراقبت از شما و میلش برای تفریح از شیوه های شما و بودن با آدم های مورد علاقه تان نشان داده خواهد شد. عشق از نظر یک مرد یعنی تلاش بیشتر برای ساختن یک زندگی آرام تر؛ زندگی ای که در آن همسرش بتواند بدون دغدغه و با آرامش در کنارش بماند. به او حس امنیت دهید شما دوست دارید که در لحظه ای که سکوت کرده اید و در لاک خودتان فرو رفته اید، همسرتان کنارتان بنشیند و در مورد حسی که در این لحظه دارید با شما حرف بزند. حتی دوست دارید بپرسد که چرا در روزهای گذشته آرام بوده اید و چه چیزی شما را آزار می دهد. این جرقه کافی است تا شما از تمامی احساساتی که در این ماه ها به شما هجوم آورده اند صحبت کنید و ذهن تان را آرام کنید اما در مورد مرد ها این طور نیست. آنها یک مکان امن می خواهند و یک زمان مناسب. مرد ها دوست ندارند که مدام در مورد حس شان پرس وجو کنید. فقط دوست دارند که شرایطی امن را فراهم کنید تا خودشان این واقعیت های درونی را بیرون بریزند. احساسات‌تان را بدون مقصر دانستن او نشان دهید شما اجازه دارید که احساسات تان را نشان دهید اما واکنش های خشمگینانه یا سرزنش را نه! حتی نباید برای به اشتراک گذاشتن حس درونی تان به او بگویید که باید یک تنه اوضاع را تغییر دهد و در غیر این صورت عواقب این کار رامی بینید. ترس، خشم، ناامنی و حتی خستگی می تواند باعث بروز واکنش های کنترل نشده ای شود اما اگر شما روی بدن و ذهن تان کنترل داشته باشید، می توانید بدون نشان دادن واکنش های هیجانی حس تان را بیان کنید یا اگر به جای این که بگویید از امشب باید زودتر به خانه برگردی، بگویید این روز ها کمی غمگینم و دوست دارم وقت بیشتری را با تو بگذرانم. در این شرایط، این که شما حس تان را از راهی امن با او درمیان می گذارید به او احساس آرامش خواهد داد و باعث خواهد شد که او هم بدون ترس از قضاوت شدن یا سرزنش شدن با شما حرف بزند. حرف‌هایش را باور کنید برخلاف زن ها که برای نشان دادن حس شان برنامه می ریزند یا نارضایتی شان را به زبان بی زبانی می گویند، مرد ها خیلی ساده آنچه در دل شان هست را نشان می دهند. در اغلب موارد دل و ذهن آن ها یکی است و اغلب مرد ها دلیلی نمی بینند که با نشان دادن احساسات دروغین همسرشان را فریب دهند. شاید شما فکر کنید که او تظاهر به دوست داشتن تان می کند اما در دلش چیز دیگری می گذرد. رفتارهایش را در جمع ببینید شیوه ای که او در میان جمع با شما برخورد می کند یکی از مهمترین نشانه هاست. آیا در مقابل ادعاها یا برخورد های نادرست دیگران از شما حمایت می کند؟ آیا بعد از هر مهمانی از شما قدردانی می کند و به خاطر این که در مقابل دیگران او را سربلند کرده اید از شما تشکر می کند؟ اگر این طور باشد باید بگوییم که او یک مرد عاشق است. زیادی از احساسات‌تان حرف نزنید شما فکر می کنید که اگر احساسات تان را با او قسمت کنید، او هم از احساساتش با شما صحبت خواهد کرد و به همین دلیل با وجود مقاومت های او هر روز و هر لحظه می خواهید حس تان را با او در میان بگذارید. این درحالی است که مردها روند احساسی متفاوتی دارند و این راهی که در پیش گرفته به هیچ وجه در مورد او کارگر نخواهد شد.گفتن بی وقفه از احساسی که دارید می تواند نتیجه برعکسی داشته باشد چون که مرد شما وقتی این قدر زیاد و اغراق شده در معرض حس تان قرار می گیرد نه تنها تمایلی برای شنیدن آن نخواهد داشت و آن را جدی نخواهد گرفت بلکه خودش هم گارد بیشتری می گیرد و سعی می کند آنچه در او می گذرد را با شما در میان نگذارد. به رازهایش نزدیک نشوید درست است! شما دوست دارید او را بیشتر بشناسید و از آنجایی که نسبت به او نوعی احساس مالکیت دارید، دلتان می خواهد که از همه راز و رمز هایش باخبر شوید اما دست نگه دارید. باید باور کنید که آدم ها برای زنده بودن به تعداد کمی راز احتیاج دارند. اجازه بدهید که برخی از گوشه های گذشته اش برای او مثل یک راز باقی بماند. مطمئن باشید تا آنجا که برایش ممکن باشد از زندگی گذشته اش برایتان حرف خواهد زد اما اگر در مواردی سکوت می کند، نباید او را به دروغ گویی متهم کنید یا با قهر و تحت فشار قرار دادن همسر او را مجبور به فاش کردن راز هایش کنید. زندگی او از زمانی که با شما آشنا شده متعلق به شماست، پس بگذارید که گذشته در گذشته باقی بماند. شنیدن بعضی جملات مرد ها را ویران می کند! وقتی که خودتان را با اطرافیان تان مقایسه می کنید، فکر می کنید عاقل ترین زوج جهان هستید. از نظر شما خیلی از آن ها اشتباهات ساده اما وحشتناکی را مرتکب می شوند که شما از آن پرهیز می کنید و از این که خودشان از اشتباهات شان باخبر نیستند، تعجب می کنید. جالب است بدانید که همین اطرافیان پراشتباه نیز در مورد شماهم چنین قضاوتی می کنند. آن ها به اشتباهات ساده اما وحشتناک تان نگاه می کنند و همان جملات را در ذهن شان مرور می کنند. برای این که این موضوع را بهتر درک کنید و دست از گفتن جملاتی که در عین سادگی زندگی مشترک تان را ویران می کنند بردارید، چند نمونه از گلایه مردان خوشبختی را برای تان مطرح می کنیم که احتمال دارد زندگی عاشقانه شان همین روز ها از هم بپاشد. مرد بی اعتماد به نفس، مرد مرده است علی ۳۸ سالش است. ۷ سال است که با همسرش ازدواج کرده و معتقد است که زندگی شان را با عشق شروع کرده اند و هنوز هم یکدیگر را دوست دارند اما در زندگی خوشبخت آن ها هم مسائلی وجود دارد که موجب رنجش و بحث می شود. او معتقد است همسرش هیچ عیب بزرگی ندارد اما با گفتن بعضی حرف ها، آرامش زندگی شان را به هم می ریزد و اعتمادبه نفس او را از بین می برد. او نمی گوید که حق با همسرش نیست و اشتباهی را مرتکب نمی شود بلکه می گوید:«اگر همسرم با این جملات به من حمله نکند حاضرم به اشتباهاتم اعتراف کنم و تمام تلاشم را برای جبران کردن شان انجام دهم.» اگر می خواهید که عشق تان ابدی باشد، جملاتی که علی را آزار می دهد و موجب دعوا در زندگی مشترک شان می شود را بخوانید و از آن ها پرهیز کنید. تقصیر تو بود بعضی وقت ها، اوضاع اقتصادی و تصمیم گیری های مربوط به آن، وضعیت تحصیلی بچه ها و مشکلات شان یا خیلی مسائل مربوط به خانه، آن طور که باید پیش نمی رود. ما هم طبق عادت می خواهیم که گناه نامساعدبودن شرایط را به گردن یک نفر بیندازیم و از این طریق ذهن مان را آرام کنیم اما نباید فراموش کنید که در جریان زندگی مشترک، هزاران کار ممکن است آن طور که انتظار دارید پیش نرود؛ تصمیم گیری ها درست از آب در نیاید یا اتفاقات غیر مترقبه آرامش تان را به هم بریزد. اما حتی اگر واقعا این اتفاقات به دلیل اشتباهات همسرتان افتاده باشد، باز هم باید بدانید که سرزنش کردن هیچ چیزی را درست نمی کند و البته رابطه میان شما را سرد تر و پر تنش تر خواهد کرد. هزاربار گفته بودم... به نظر ما اعتماد کنید؛ این ۴ کلمه می تواند همه چیز را از هم بپاشد و البته باید بگوییم که در یک رابطه عاشقانه و سرشار از اعتماد، این ۴ کلمه اصلا جایی ندارد. هیچ احتیاجی نیست که گفته های تان را به همسرتان (آن هم با این لحن) یادآوری کنید و به او بگویید که در چه مواردی حق با شماست و در چه مواردی او اشتباه کرده است. اگر فکر می کنید که نیاز است این حرف ها را دوباره به زبان بیاورید، بهتر است در روزهای بعد و در یک موقعیت آرام تر و آن هم بدون سرزنش کردن و اشاره به خراب کاری های همسرتان، این نکات کلیدی را به او گوشزد کنید. چرا تو همیشه...؟ همه آدم ها نقاط ضعف و قوتی دارند و حتی بعضی ها نقاط ضعف زیادی دارند. قطعا همسر شما هم بی عیب و نقص نیست اما بیش از حد تکیه کردن روی نقاط ضعف و عادی شمردن نقاط قوت، شما را با مشکل بزرگی روبه رو خواهد کرد. اگر رفتارتان را به همین شکل ادامه دهید، به تدریج این نقاط ضعف در او پررنگ تر و قوی تر خواهند شد و ویژگی های مثبتی که به نظرتان عادی بوده اند هم به مرور کمرنگ تر خواهند شد. شاید همسرتان فرد قدرتمند و شگفت انگیزی نباشد اما شما با این کار در عرض مدت کوتاهی او را به یک فرد ضعیف و ناتوان و همین طور بی اعتمادبه نفس تبدیل خواهید کرد. حس افتخار را از او نگیرید محمد ۴۲ سالش است. او ۱۸ سال است که با همسرش زندگی می کند و یک دختر و یک پسر هم حاصل ازدواج شان است. آن ها زندگی خوبی دارند اما از همان ۱۸ سال پیش تا امروز، یک موضوع محمد را آزار می دهد و همسرش هم به هیچ طریق حاضر نمی شود که آن را ترک کند؛ این عادت گاهی اوقات فاصله زیادی بین آن ها می اندازد و موجب می شود تا چند روز رابطه ای سرد و همراه با دلخوری میان شان حاکم باشد. محمد معتقد است که همسرش تاکنون خیلی سازگار بوده و اگر این مشکل ها بین شان پیش نمی آمد، هیچ جای دلخوری در زندگی شان وجود نداشت. اگر شما هم چنین عادتی دارید، بهتر است قبل از آن که کار زندگی تان به جای باریک بکشد، فکری برای از بین بردنش بکنید. مادرم حق دارد بداند... بیان جمله، «به خاطر فلان کار از تو دلخورم» در جمع، گفتن راز های خانوادگی یا نقدکردن همسرتان و ایرادگرفتن در کار هایش، آن هم در مقابل دیگران، یکی از مواردی است که کمتر مردی می تواند تحملش کند. طبیعی است که شما به عنوان یک زن و شوهر گاهی دعوای تان بشود و گاهی هم به شدت از کار های یکدیگر عصبانی شوید اما نصیحت دوستانه ما این است که بگذارید موضوعات خصوصی، خصوصی باقی بمانند، پس در همان چند ساعتی که در مهمانی یا مقابل دیگران هستید، به هر زحمتی که هست خودتان را کنترل کنید و بعد از آن، هرچه می خواهید را به همسرتان یادآوری کنید و تا گرفتن یک نتیجه مشترک با هم بحث کنید. فلانی این کار را کرد اما تو نتوانستی مرد ها از این که با فرد دیگری مقایسه شوند بیزارند. این موضوع موجب می شود که احساس مردانگی و قدرت شان خدشه دار شود. آن ها دوست دارند همیشه برای شما مهم ترین و توانمند ترین شخص باشند و وقتی می شنوند که شخص دیگری (حتی در یک موضوع کوچک) از آن ها قدرتمند تر است و شما هم می دانید که مردتان به اندازه آن شخص توانمند نیست، همه چیز در ذهن شان به هم می ریزد. شما فکر می کنید که فقط یک مثال ساده زده اید اما او فکر می کند که از هرکسی در ذهن شما کم اهمیت تر است و این که شما حسرت زندگی ای را می خورید که او نتوانسته و نخواهد توانست که برای تان بسازد. مرد ها از تنهایی بعد از ازدواج می ترسند سعید همسرش را دوست دارد اما به این ازدواج بی اعتماد است. آن ها ۵ سال است که با هم زندگی می کنند و نتیجه ای که بعد از این سال ها گرفته است این است که نظراتش برای همسرش اهمیتی ندارد و حتی گاهی فکر می کند همسرش او را دوست هم ندارد. از نظر سعید همسرش یک کدبانوی واقعی است و زنی است که در اجتماع هم کاملا موفق است اما با تمام این اوصاف او می گوید که در زندگی اش احساس خوشبختی صددرصدی نمی کند. وقتی او دلایلش را برای این حس بیان می کند، می بینیم که او تنها به موضوعاتی اشاره می کند که از نظر خیلی زن ها مهم نیستند و دقیقا به همین دلیل که فکر می کنند این کار ها اهمیتی ندارند، از تاثیرشان هم باخبر نیستند. برای مثال به ۲ اشتباه همسر سعید، که خیلی هم رایج هستند اشاره می کنیم: نظر تو برای خودت محترم است! مشکلی که خیلی مرد ها از آن گلایه می کنند این است که همسرم به نظر من اهمیتی نمی دهد. آن ها برای این نظرشان مثال های شگفت انگیزی را بیان نمی کنند بلکه می گویند مسائل ساده ای از قبیل این آزارشان می دهد: وقتی که می خواهیم به رستوران برویم او از من می خواهد که جایی را پیشنهاد کنم و وقتی چند جا را به او پیشنهاد می دهم، رستورانی را انتخاب می کند که اصلا در فهرست من نبوده است. کمی فکر کنید. به احتمال زیاد شما هم مواردی از این قبیل را انجام داده اید و در آن لحظه فکر کرده اید که یک رستوران که اهمیتی ندارد! اما فکری که همسرتان کرده این است که او به حرف من اهمیت نمی دهد. همیشه خودرای است و اصلا برایش نظرات کس دیگری مهم نیست و... حق با شماست. مرد ها کمی اغراق می کنند اما چه می شود کرد؟ باید آن ها را با قانون های مردانه خودشان بپذیرید. دیدی فلانی چطور نگاهم می کرد؟ موضوعی که بسیاری از مرد ها را می ترساند و موجب می شود که نگاه خوشایندی نسبت به ازدواج کردن و تعهداتش نداشته باشند، محدودیت در ارتباط با جنس مخالف نیست. درحالی که ما فکر می کنیم مردها برای ازدواج نکردن هزارو یک دلیل دارند، آن ها تنها یک دلیل برای این موضوع دارند. مرد ها فکر می کنند که بعد از ازدواج عزیز ترین دارایی های شان، یعنی خانواده و دوستان شان را از دست می دهند. به همین دلیل، نشانه هایی که این تصور را در ذهن شان تقویت می کند، حتی اگر کوچک باشند می توانند بی اعتمادی بزرگی را نسبت به شما و این زندگی در او ایجاد کنند. بد گفتن از اعضای خانواده و دوستان شان یکی از این نشانه هاست. آن ها نمی دانند که این انتقاد ها یک درد دل زن و شوهری است بلکه زمانی که می گویید دیدی دوستت چه گفت و چه کرد و... آن ها می شنوند که دوستت دیگر حق ندارد پایش را در این خانه بگذارد و ما هم هرگز به دیدنش نخواهیم رفت. اگر می خواهید چنین استرسی را به همسرتان وارد نکنید، هرگز به خانواده یا دوستانش حمله نکنید و او را از تنهایی بعد از ازدواج نترسانید. فداکاری های تان را در دل تان نگه دارید! سهیل تقریبا یک تازه داماد است. او و همسرش که ۲ سال از ازدواج شان می گذرد هنوز فرزندی ندارند. باعشق ازدواج کرده اند اما مشکلات کوچکی آن ها را آزار می دهد. او و همسرش در میان فشار های مالی زندگی شان را شروع کردند و حاضر بودند تا با تمام بی پولی یک زندگی عاشقانه را بسازند اما سهیل فکر می کند تمام آن بی پولی ها امروز برای شان به یک مشکل حل نشدنی تبدیل شده است. مشکلاتی که اگر از همین اکنون مدیریت شان نکنند، می تواند زندگی شان را با خطراتی روبه رو کند. من از همه چیزم برای تو گذشتم اما... وقتی که خانم ها عاشق می شوند، حاضرند زندگی شان را حتی در سخت ترین شرایط شروع کنند؛ بدون امکانات زیاد و درآمد قابل توجه! آن ها فکر می کنند که مهم ترین موضوع همین علاقه است و به همین دلیل، برای رسیدن به همسرشان از تمام آرزو های کودکی شان می گذرند. بعضی از آن ها از این همه گذشتی که کرده اند پشیمان می شوند اما بعضی های دیگر هنوز هم حاضرند که گذشت کنند و همسرشان را از زیر این فشار ها نجات دهند اما حتی همین دسته دوم هم گاهی خسته می شوند. انرژی شان کم می شود یا وقتی که به دلیل موضوع دیگری با همسرشان دچار مشکل می شوند دل شان می خواهد که از این همه سختی که کشیده اند حرف بزنند و خودشان را سبک کنند. آن ها فقط با گفتن سرگذشت سخت این رابطه می خواهند خودشان را آرام کنند اما چیزی که همسرشان می شنود این است تو از همان اولش هم من را در سختی و بدبختی هایت شریک کردی. دیگر جانم به لبم رسیده و فکر می کنم که تو ارزش این همه خوبی من را نداشتی! از این بی پولی همیشگی خسته ام حق با شماست! دوره زمانه عوض شده و شما هم در این زندگی به اندازه همسرتان در مسائل مالی درگیر شده اید. به همین دلیل استرس پس انداز و فراهم کردن هزینه های زندگی را پا به پای همسرتان به جان می خرید و می دانید که بی پولی مشکل او نیست بلکه مشکل ۲نفره شماست اما همسرتان گرچه مشارکت شما را پذیرفته اما هنوز هم در دلش با شما هم عقیده نیست. برای او که مردانگی و مدیریت پدرش را در خرید مایحتاج منزل و کادو های گاه و بی گاه دیده است، بی پولی یعنی یک ضعف مردانه و نه یک مشکل خانوادگی. اگر شما بگویید خسته شدم! دلم یک مسافرت خوب می خواهد یا اگر روزی که حسابی از فشار های مالی اول زندگی به تنگ آمده اید بگویید این قسط ها حالم را به هم می زند، تمام حقوق یک ماهم یک روزه از دستم رفت! او می شنود خسته ام کردی، تو حتی نمی توانی زنت را به یک مسافرت ببری یا حتی عرضه پرداخت قسط هایت را هم نداری؛ من این همه جان می کنم تا جور بی عرضگی تو را بکشم. حالا که این جملات را به زبان مردانه برای تان ترجمه کردیم، یک بار دیگر به حرف های تان فکر کنید؛ هنوز هم فکر می کنید دلیلی ندارد که او از حرف های تان برنجد؟